رفتی و درد دل به جهان در گذاشتی
خفتی و دستها همه بر سر گذاشتی
خاتون کشوری تو نگویی چه اوفتاد؟
کز ما ملول گشتی و کشور گذاشتی
دیدی که راه زحمت اغیار بر نتافت
تنها شدی و عدت و لشکر گذاشتی
تابوت تنگ و حسرت دل بردی از جهان
تاج و سریر و یاره و افسر گذاشتی
در بند خاک ماندی و آزاد و بنده را
بر خاک راه، عاجز و مضطر گذاشتی
ای میوه دل پدر! این دردها نگر
کز مرگ خویش در دل مادر گذاشتی
این بر همی چه بود؟ که بی هیچ موجبی
عصمت سرای خویش مشمر گذاشتی
دامن فشاندی از همه یعنی که می روم
رفتی و هر چه داشتی ایدر گذاشتی
در مغرب هلاک فتادی چو آفتاب
در چشم ما سرشگ چو اختر گذاشتی
بگذشتی از زمانه ولی عمر جاودان
وقف اتابک و دو برادر گذاشتی
آوخ که قصر جاه و معالی خراب شد
دلها همه شکسته جگرها کباب شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف درد و اندوه ناشی از فقدان شخصی عزیز پرداخته است. او از رفتن آن فرد سخن میگوید که چطور با خود اندوه و حسرت به جا گذاشت. شاعر به یاد دارد که آن شخص مقام و ثروتش را رها کرد و به دنیای دیگر منتقل شد. او به تصویر میکشد که این جدایی باعث دلتنگی و خرابی در دلهای بسیاری شده و سایه غم بر زندگی آنها افتاده است. همچنین، از درد و رنج مادر آن فرد نیز یاد میکند که با مرگ او مواجه شده است. در نهایت، شاعر به ویرانی و شکستهای ناشی از این جدایی اشاره میکند و احساسات عمیقش را در قالب هنری بیان مینماید.
هوش مصنوعی: تو رفتی و غم و اندوه خود را برای باقی دنیا گذاشتی، در حالی که خودت در خواب بودی و همه بر سر ناامیدی خود دست گذاشتند.
هوش مصنوعی: ای زن noble، بگو چه بر سر تو آمد؟ که از میان ما دلزده شدی و کشور خود را ترک گفتی.
هوش مصنوعی: دیدی که چطور از زحمت دیگران دور ماندی و تنها شدی، در حالی که تجهیزات و نیروی کمکی آماده کردهای؟
هوش مصنوعی: تو از این دنیا با حسرت و درد دل، تابوتی تنگ و اندوه به همراه بردی و تمام زیباییها و نعمتهایش، از جمله تاج، تخت، دوستان و تختپوشها را پشت سر گذاشتی.
هوش مصنوعی: تو در دنیا و وابستگیهای آن گرفتار شدهای و در حالی که خودت آزاد هستی، به دیگران اجازه میدهی که در سختی و مشکلات بمانند.
هوش مصنوعی: ای میوهٔ دل پدر! به این دردها توجه کن که از مرگ خود در دل مادر چه بار سنگینی به جا گذاشتی.
هوش مصنوعی: این چه چیزی بود که بدون هیچ دلیلی، مقام پاکیات را از دست دادی؟
هوش مصنوعی: تو با خودت همه چیز را رها کردی و به سمت دیگری رفتی، در حالی که هیچ چیزی را از گذشتهات با خود نبردی.
هوش مصنوعی: در مغرب، به حالتی سقوط کردهای، مانند آفتابی که در چشم ما غروب میکند. اشک تو مانند ستارهای درخشیدنی است که بر جا گذاشتهای.
هوش مصنوعی: تو از دوران خود گذر کردی، اما عمر پایدار خود را به نیکوکار و دو برادر تقدیم کردی.
هوش مصنوعی: عجب که خانهی بزرگی و مقامهای بلند از بین رفتند و دلها همه داغدار و قلبها به شدت دردمند شدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتی و درد دل به جهان در گذاشتی
خفتی و دستها همه بر سر گذاشتی
خاتون کشوری تو نگویی چه اوفتاد؟
کز ما ملول گشتی و کشور گذاشتی
دیدی که راه زحمت اغیار بر نتافت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.