زان گل که اندکی بته مشک ناب شد
بسیار خلق از مژه در خون خضاب شد
در خردگیش دیدم و گفتم که مه شوی
او خود برای سوزش خلق آفتاب شد
آن سادگی که داشت، به سرخی شدش به دل
قندی که داشت نیشکر او، شراب شد
بهر خدا دگر به دل من گذر مکن
ای چشمه حیات که خون من آب شد
جز بوی خون نیامد از او در دماغ من
از زلف او گهی که جهان مشک ناب شد
ای پندگوی، نزد تو سهل است عشق،لیک
مسکین کسی که جان و دل او خراب شد
دی در چمن شدم بگشاید مگر دلم
آهی زدم که آن همه گلها گلاب شد
در خواب پیش چهره خسرو پدید گشت
سلطان گذشت و قصه ما نقش آب شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و تاثیر عاطفی عشق اشاره میکند. او به گل و بوی خوشی که از آن ناشی میشود، مینگرد و بیان میکند که عشق او را به شدت تحت تاثیر قرار داده و دنیای او را عوض کرده است. شاعر از دلی که در اثر عشق پر از سوز و درد شده و به شوق و اندوه درآمیخته، صحبت میکند. او به سادگی و زیبایی معشوقش اشاره میکند که باعث شور و شوق و همچنین غم در دل دیگران شده است. در نهایت، از عشق و تاثیرات آن بر جان و دل خود و دیگران میگوید و به شرح حال خود در خواب و بیداری میپردازد.
هوش مصنوعی: از آن گلی که به مقدار کمی از بتهاش عطر خوش و ناب دارد، بسیاری از مردم به خاطر زیبایی و جذابیتش در چشمشان نقش و رنگی مانند خون پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: در هوش و درک او توجه کردم و به او گفتم که تو باید به مانند یک ماه درخشان باشی، زیرا او خودش به خاطر آتش سوزانیدنش برای دیگران، به مانند خورشید و درخشندگی تبدیل شد.
هوش مصنوعی: او که ساده و بیپیرایه بود، حالا با عشق و احساسات عمیقش پر از شور و شوق شده است. دلی که شیرینی و لطافت داشت، حالا به مانند شرابی گرانبها و دلپذیر گشته است.
هوش مصنوعی: ای چشمه حیات، برای خدا دیگر به دل من راه نزن! زیرا من به اندازهای به تو وابسته شدم که روح و زندگیام تحت تأثیر تو قرار گرفته و حالا تمام وجودم تبدیل به آبی شده است.
هوش مصنوعی: تنها بوی خون از او در ذهن من باقی مانده و وقتی زلف او به صحنه میآید، دنیا به عطر ناب مشک تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: ای پنددهنده، برای تو عشق کاری آسان به نظر میآید، اما کسی که جان و دلش به خاطر عشق دچار زحمت و آسیب شده، در واقع در شرایط سختی قرار دارد.
هوش مصنوعی: روز گذشته در باغی حضور داشتم و امید داشتم که گلها برایم شکوفا شوند، اما با آهی که از دل برکشیدم، همه گلها تبدیل به گلاب شدند.
هوش مصنوعی: در خواب، چهرهی خسرو (که نماد محبت و زیبایی است) به چشم میآید و در این حال، سلطانی از آنجا میگذرد. داستان ما مانند نقش و نگاری بر روی آب، زودگذر و ناپایدار میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد
ایمان و کفر من همه رود و شراب شد
زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی
تحقیقها نمایش و آبم سراب شد
ایمان و کفر چون می و آب زلال بود
[...]
آوخ که قصر جاه و معالی خراب شد
دلها همه شکسته جگرها کباب شد
آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد
و آن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد
سرو سعادت از تف خذلان زگال گشت
و اکنون بر آن زگال جگرها کباب شد
از سیل اشک بر سر طوفان واقعه
[...]
ماه تمام ملک به زیر نقاب شد
آب حیات شرع دریغا سراب شد
سروی ز بوستان معانی فرو شکست
برجی ز آسمان معالی خراب شد
کور و کبود مردمک چشم مردمی
[...]
صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد
صد بحر سلطنت ز تطاول سراب شد
صد برج حرص و بخل به خندق دراوفتاد
صد بخت نیم خواب به کلی به خواب شد
آن شاهراه غیب بر آن قوم بسته بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.