گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٨۵

 

پامال اگرچه چرخ جفا کرد گو بکن

ما از جفای چرخ و غم دهر فارغیم

ساقی طبیب و ما طمع از جان بریده ایم

گر نوش میچشاند و گر زهر فارغیم

محتاج کس نه ایم و نداریم غم ز کس

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٩٣

 

جمعی که در تصور اوهام نامدی

پروین صفت بریدن پیوندشان ز هم

دیدم بچشم خویش که دستان روزگار

همچون بنات نعش پراکندشان ز هم

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٩٧

 

حقا که ملک شاه نیرزد بجملگی

گفتار سرد حاجب و دربان شنیدنم

عنقا صفت بگوشه عزلت روم که نیست

چون مرغ خانگی سرخواری کشیدنم

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٠۴

 

روزی گذر فتاد مرا از قضای چرخ

برمنزلی که بار بوددر او یار همدمم

یاد آمدم ز عهد و وفای قدیم او

جائیکه او نهاد بصدق و صفا قدم

باریدم آب دیده و گفتم بسوز دل

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٠۶

 

زینسان که دور مانده ز یاران جانی ام

مردن هزار بار به از زندگانی ام

ایچرخ بیوفا چه شود گر ز روی مهر

بار دکر بآن مه تابان رسانی ام

ای بخت اگر بخاک درش جادهی مرا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٠٩

 

سرگشته بهر دانه چه باشم چو آسیا

آمد بسان قطب گه آرمیدنم

تا چند باشم ایفلک دون ز جور تو

بهر دو نان بخدمت دونان دویدنم

خاک ار خورم بهست زمانی هزار بار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١٠

 

سلطان تاجبخش مرا پیش تخت خواند

بر امتثال حکم بناچار تافتم

تا زر زنم بمدحت او بوته ضمیر

صد ره بتاب آتش اندیشه تافتم

وز بهر ارمغانی او دیبه ثنا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٣٣

 

هر دشمنی که با همه کس در ره افتدم

او را برای صاحب خود دوستی کنم

جز دشمنی مردم حاسد که دفع آن

ممکن نباشد ار چه که صد دوستی کنم

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴١

 

ای بس که بر طریق مناجات گفته ام

وقت سحر بدرگه رزاق ذوالمنن

ای آنکه رزق تفرقه بر ابلهان کنی

من هم نیم چنان بخرد کو نصیب من

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴۶

 

ای باد صبحدم گذری کن ز روی لطف

بهر من شکسته محزون ممتحن

سوی جناب آصف ثانی علاء دین

کز راه رتبت اوست سلیمان این زمن

دستور دین پناه محمد که رأی اوست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴٩

 

آنم که بندگی نکنم حرص و آزار

آزادگیست رسمم و این خود سزد ز من

حقا که بر سر افسر شاهی نبایدم

گر بیم آن بود که صداعی رسد ز من

شادی نمای هستم و از دولت زمان

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶۶

 

تریاق و ارقمست مرا بر سر زبان

این قسم دشمنان بود آن حظ دوستان

کمتر ز نحل می نتوان بود کان ضعیف

هم نوش را محل شد و هم نیش را مکان

بحریست خاطرم که چو برخاست موج او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧۴

 

ز ابن یمین پیام برای باد صبحدم

نزد علاء دولت و دین آصف زمان

دستور دین پناه محمد که خلق را

بخشد بهر دمی چو مسیحا هزار جان

خلق جهان بطاعت او سر نهاده اند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٨۵

 

گفتم روم زیارت پیشینیان کنم

باشد که راحتی رسد از روحشان بمن

عقلم شنید و گفت که بنشین بجای خویش

واندر خطر بهرزه مینداز جان و تن

آخر زندگان بچه خلعت رسیده ئی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٨٩

 

مهر سپهر رفعت و دارای مملکت

والا علاء دولت و دین آصف زمان

دستور شرق و غرب محمد که خلق او

همچون دم مسیح بود مایه‌بخش جان

آنک از فروغ مشعلهٔ رای انورش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٩١

 

می نوش و شادباش و طرب کن که دمبدم

نو مهره ئی برآید ازین حقه کهن

چیزیکه هست و بود و بود نیست غیر این

این لوح اگر هزار پی آری ز سر به بن

زای زبان عجز گره میشود چو ها

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٩۶

 

مقصود کاخ و صفه و ایوان نگاشتن

کاشانه های سر بفلک برفراشتن

گلهای دلفریب و درختان میوه دار

در باغ و بوستان زره عیش کاشتن

دانی چراست تا بمراد دل اندر او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠١

 

هر چند روزگار کند پست مرد را

از همت بلند نشاید بکاستن

رزقت چو از خزانه خالق مقدرست

دون همتی بود ز در خلق خواستن

بنشین بعزت از پی کاریکه کار تست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧١٠

 

یکچند شد که بر هدف دل کمان چرخ

تیر از کمین گشاد و فروبست کار من

وز دور نا موافق و ایام مختلف

آشفته شد چو زلف بتان روزگار من

وز اختلاف گردش گردون دون نواز

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧١٧

 

ایدل صبور باش بر احداث روزگار

نیکو شود بصبر سرانجام کار تو

با هیچکس ز خلق خدا دشمنی مکن

تا بر مراد دوست بود روزگار تو

با حلم و با تواضع اگر همنشین شوی

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode