گنجور

 
ابن یمین

آنم که بندگی نکنم حرص و آزار

آزادگیست رسمم و این خود سزد ز من

حقا که بر سر افسر شاهی نبایدم

گر بیم آن بود که صداعی رسد ز من

شادی نمای هستم و از دولت زمان

غم نیز هم نمیخورم از محنت ز من

اکنون زمانه گرچه شمار از کسی نیافت

کز جهل فرق می نکند کیل را ز من

غمگین مباش ابن یمین ز آنکه پیش ازین

جمعی گرفته اند بدل تیره را ز من

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode