گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹۳

 

رخسار آتشین نپذیرد نقاب را

می سوزد آفتاب قیامت سحاب را

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

شام خطت گرفته ز صبح آفتاب را

زان روز خوش نمانده جهان خراب را

بر نام هیچ‌کس رقم روز خوش نبود

خواندیم هر دو رو ورق آفتاب را

بی‌غم نفس نمی‌کشم و جای عیب نیست

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

آتش مزاج من بگذار این عتاب را

چین بر جبین ندیده کسی آفتاب را

گردون به دوستی نبرد پیچشم ز کار

گردد زبون چو رشته دهد باز تاب را

بر دیده شد حرام غنودن، که عاشقان

[...]

قدسی مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

خوی کرده و نشانده بر آتش گلاب را

آه این چه آتش است که می‌سوزد آب را

از دیدن تو دیده فرو بسته‌ام ولی

دل در کمین نشسته هزار اضطراب را

سیراب میتوان شدن اکنون که تیغ تو

[...]

فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲

 

نبود بری بغیر کدورت شتاب را

استادگی است صیقل آیینه آب را

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳

 

حاصل ندامت است غرور و شتاب را

دست تأسف است گزک، این شراب را

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

آتش به جان فکنده رخت آفتاب را

زلف تو کرده خون به جگر مشک ناب را

امروز چیزی از نسپاری به خویشتن

روز جزاکس از تو نخواهد حساب را

دایم ز درد نقص دل من بر آتش است

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸

 

حسنی است بررخش رقم مشک ناب را

نظاره کن غبار خط آفتاب را

هر جلوه باز شیفتهٔ رنگ دیگر است

آن حسن برق نیست‌که سوزد نقاب را

مست خیال میکدهٔ نرگس توایم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹

 

فال حباب زن‌، بشمر موج آب را

چشمی به صفر گیر و نظر کن حساب را

عشق از مزاج ما به هوس گشت متهم

در شک گرفت نقطهٔ وهم انتخاب را

گر نیست زین قلمرو اوهام عبرتت

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » ترکیب بند در مرثیهٔ حضرت سید الشهدا (ع)

 

تفتند، زآتش عطش آن لعل ناب را

سنگین دلان مضایقه کردند آب را

حزین لاهیجی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

بسته بر آفتاب چو مشکین نقاب را

پرده‌نشین نموده ز شرم آفتاب را

پروانه جمال تو شد شمع آفتاب

شاید کزین شعاع بسوزی حجاب را

ملک دلم خراب از آن کردست عشق

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

سوزد ز بس که تاب جمالش نقاب را

دانم که در میان نپسندد حجاب را

پیراهن از کتان و دمادم ز سادگی

نفرین کند به پرده دری ماهتاب را

تا خود شبی به همدمی ما به سر برد

[...]

غالب دهلوی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۵

 

بهرام از عنان نشناسد رکاب را

ناهید از ملال نداند رباب را

گیتی هم از هراس نجوید امید را

گردون هم از درنگ نداند شتاب را

زین ره به کاینات فتوری قوی رسید

[...]

صفایی جندقی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

ساقی ز ماه چهره بر افکن نقاب را

در ماهتاب سیر، بده آفتاب را

در آفتاب اگر تو ندیدی ستاره را

در روی جام باده نظر کن حباب را

مستسقی ام فزایدم از آب تشنگی

[...]

وفایی شوشتری
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

از حد گذشت جلوه فروهل نقاب را

زین تیره روز تر مپسند آفتاب را

معذورمی ایصنم همه گر تندی است وجور

مستی و از خطا نشناسی صواب را

میگفت دل چو میزدمش بوسه بر دهان

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲ - در مراثی مولی الکونین حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام فرماید

 

بی شاه دین چه روز جهان خراب را

ای آسمان دریچه به بیند آفتاب را

جلباب نیلگون شب از هم گشای باز

یکسر سیاه پوش کن این نه قباب را

اشک شفق ز دیدۀ آفاق کن روان

[...]

نیر تبریزی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۲ - آفتاب روشن

 

ساقی به جام ریز ز مینا شراب را

تعمیر کن به جام شراب این خراب را

شبها ز غصه خواب به چشمم نمی رود

ساقی بیار شیشهٔ داروی خواب را

می آفتاب روشن و خم مشرق وی است

[...]

ترکی شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

از رخ فکند شاهد واحد نقاب را

رونق شکست جرم مه و آفتاب را

بر صفحه دید تا خط ما آسمان کشید

بر لوح جدی اول برق و شهاب را

عیسی ستاره بود منم عین آفتاب

[...]

حاجب شیرازی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode