گنجور

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » قصیدهٔ ۱ - آفرینش ارواح ائمه هدى و قصه حضرت آدم و حوا

 

ارواح در ازل به سراپرده بقا

بودند متحد همه بر ذروه علا

این ‏جان ما که هست در این خاکدان غریب

آسوده بود در حرم پاک کبریا

آزاده بود از پس و پیش زمان و وقت

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » خلقت انوار چهارده معصوم(علیهم السلام)

 

از چارده ولیِّ مسمی به هفت اسم

سبع المثانئی که ز قرآن نشد جدا

از مخزن حقایق ارواح رو نمود

انوارشان یکی نه و نی هم ز هم جدا

یک نور بود گشته در اشباح چارده

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » امتیاز شیعیان اهل بیت

 

در گوش شیعه چون ز ثناشان صدا رسید

برداشتند نغمه بر آثار آن صدا

پیچید بانگ غلغل تسبیح خاصگان

در بارگاه قدس به اصناف نغمه‌‏ها

تسبیح حمد زمره انوار شد بلند

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » درباره خلقت حضرت آدم‏

 

چون نوبت وجود به ابدان ما رسید

این کار ز آفرینش آدم شد ابتدا

پروردگار سوی ملائک خطاب کرد:

خواهم یکی خلیفه کنم در زمین به پا

گفتند ای علیم حکیم بزرگوار

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » سجده فرشتگان و سرکشى ابلیس

 

پس امر شد ملائکه را سجده آورید

این قالب خلیفه بگزیده مرا

فی الفور در سجود فتادند سر به سر

جز دیو سرکشی که نمود از سجود ابا

گفتا که او ز خاک بود من ز آتشم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » تماس آدم با حوا

 

آدم چو دید صورت زیبای دلفریب

در خویش یافت جانب او میل و اشتها!

گفتا که کیستی تو چنین بهر چیستی؟

گفتا که آفریده حقّم کما تری‏

گفت ای خدای این چه جمال است و این چه حسن؟

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » نهى از خوردن میوه درخت ممنوع‏

 

پس از جناب قدس رسیدش بشارتی

کاندر بهشت باش تو و زوجه هر دو تا

ساکن شوید فارغ و آزاد در بهشت

بی حَرِّ و بی برودت بی‏ جوع و بی ‏ظماء

در امن و در امان رغدا دائم الأکل

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » درخت ممنوع درخت علم بود

 

آدم چو دید مکرمت و سجده و بهشت

گفتا در آسمان و زمین کیست مثل ما؟

آمد ندا که سر به سوی عرش کن ببین

آمد چو دید در نظرش نور مصطفا

با نور اهل بیت ز اشباح منعکس

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » درخت علم مخصوص اهلبیت عصمت بود

 

آدم ز حسن و بهجت آن در شگفت ماند

کاشباح نور و علم چه قوم است ای خدا

آمد ندا که نور حبیب خدای تست

با نور اوصیای وی و شاه اوصیا

آنان که بودشان سبب آفرینش است

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » عظمت مقام ائمه هدى (ع)

 

آدم ز رشک کرد تمنای علمشان

آورد در خیال بدی کاشکی مرا

آمد ندا ز غیب به آدم که زینهار

از ما مخواه رتبه این قوم در دعا

نزدیک این درخت مرو آرزو مکن

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » آدم فریب ابلیس نخورد

 

ابلیس دید کآدم خاکی بزرگ شد

از حق نیافت منزلت و جاه و اجتبا

پیچید همچو مار و شد اندر دهان مار

مارش کشید تا به جنان از ره خفا

آمد به پیش آدم و گفت از ره فریب

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » نزدیک شدن حوا به درخت ممنوع

 

مأیوس شد ز آدم و شد سوی زوجه‏‌اش

هم در دهان حیه و هم از ره دغا

گفتا حلال گشت درختی که بُد حرام

از حسن طاعتی که نمودید با خدا

خواهی که بر تو کشف شود سرّ این سخن

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » حوا فریب خورد و آدم را فریب داد؟

 

حوا چو دید ایمنی راه و رفع منع

باور شدش بخورد از آن و ندید اذا

آمد به نزد آدم و گفت ای صفی حق

گردید آن درخت مرا و تو را روا

از بهر امتحان به سوی آن شجر رویم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » تبعید آدم و حوا از بهشت‏

 

امر آمد از جناب الهی که اهبِطوُا

نازل شوید سوی زمین هر چهار تا

شد دیو حیه و آدم و حوا به جان و تن

این دو عدوی آن دو و آن نیز مثل ذا

اولاد این دو دشمن اولاد آن دو نیز

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » پنج نور مقدس وسیله تقرب به خداست

 

آمد ندا که ما به تو گفتیم پیش از این

حرفی که می‏شود همه دردی بدان دوا

هرگه مصیبتی دهدت روی یا غمی

در دفع آن بجوی توسل به مصطفا

نام محمد و علی و اهلبیت را

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » توبه آدم و قبول آن

 

آدم قبول کرد و دگر توبه تازه کرد

از روی عجز و گفت که اغفر ذنوبنا

پس نام مصطفا به زبان راند و مرتضی

آنگاه نام فاطمه آن زبدة النسا

نام حسن بگفت و حسین و شمردشان

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » اعتراف فرشتگان به عجز خود

 

آنگه به معجبان ملائک خطاب کرد

کاینک خبر کنید ز اسماء من مرا

گفتند: کار تست منزه ز علم کس

ما را چه اسم و چه خبر از اسم هؤلا

عالم توئی و هر که توأش علم می‏دهی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » عهد و میثاق بندگان با خدا در عالم ذر

 

پس دست قدرت از قِبَلِ حق نهاده شد

بر پشت آدم صفی آن میر اصطفا

ذرّیتش چو ذرّه ز ظهرش ظهور کرد

مجموع ز ابتدا همگی تا به انتها

از حق ندا رسید الستُ بربّکم

[...]

فیض کاشانی
 
 
sunny dark_mode