ارواح در ازل به سراپرده بقا
بودند متحد همه بر ذروه علا
این جان ما که هست در این خاکدان غریب
آسوده بود در حرم پاک کبریا
آزاده بود از پس و پیش زمان و وقت
فارغ ز احتجاب حضور مکان و جا
از تن اثر نبود در اطوار آب و گل
از دل خبر نه از اثر آتش و هوا
بودیم غرق نور مجرد ز قید تن
بودیم در حضور منزه ز اختفا
از باده ظهور لقای حبیب مست
فارغ ز خویش و محو در اطوار کبریا
مدهوش حسن ساقی خمخانه الست
بیهوش نشأه می بیساغر بلی
اول کسی که جلوه نمود از حجاب غیب
بگشود بر رخش در ایجاد را خدا
قفل از در خزانه به نامش گشوده شد
گردید جلوه گر ز سراپرده خفا
نور محمد و علی و اهلبیت بود
در کار آفرینش از ایشان شد ابتدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.