پس امر شد ملائکه را سجده آورید
این قالب خلیفه بگزیده مرا
فی الفور در سجود فتادند سر به سر
جز دیو سرکشی که نمود از سجود ابا
گفتا که او ز خاک بود من ز آتشم
چون زاده اثیر شود ساجد ثرا
حق گفت لعن بر تو و بر تابعان تو
از اهل کبر و اهل حسد بنده هوا
گفتا که مهلتم بده از بهر رهزنی
تا انتقام خود کشم از خاکزادها
گفتا ز بندگان منت دست کوته است
تا وعده جزا توئی و بنده هوا
جای شما جهنم و کار شما ضلال
سوزید تا شود به شما پخته کار ما
آدم سپاس و حمد و ثنا گفت و شکر کرد
بر سجده ملائک و بر لعن من ابا
آنگه ز فاضل گل او ساخت صورتی
مانند او ولی به انوثت از او جدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.