گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۹ - در تقریر کردن شیخ ابوسعید ابوالخیر در تمثیل بدریای معانی و گمشدن دروی مثال قطره فرماید

 

چنین گفت آن بزرگ پیر اعظم

پناه دین و سلطان معظم

بحق محبوب حق عین شریعت

سپهسالار دین شاه حقیقت

سلیمان سخن در منطق الطّیر

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۰ - در خطاب کردن با روح القدس و فضایل آن گفتن و عجز و مسکینی آوردن و تسلیم شدن در همه احوال فرماید

 

الا ای جوهر قدسّی یکتای

زمانی زین صدف هین روی بنمای

صدف بشکن همه جوهر برون ریز

عیانی جوهر اندر خاک و خون ریز

تو داری در صدف جوهر یقین باز

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۱ - درخواب دیدن عاشق که گوش معشوق بدست گرفته و از خواب بیدار شدن و گوش خود را در دست خود دیدن فرماید

 

چنان مدهوش عشق اندر فنا بود

که گوئی آن زمان عین لقا بود

شده درخواب و خاموش اوفتاده

چو مستان سخت بیهوش اوفتاده

مگر معشوق او در خواب میدید

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۲ - در نگاه کردن درویش در کواکب و پاسخ دادن ایشان در اسرار نهانی و طلب کردن مقصود فرماید

 

مگر میکرد درویشی نگاهی

در این دریای پر دُرّ الهی

کواکب دید جمله در شب افروز

که شب از نور ایشان بود چون روز

تو گفتی اختران استادهاندی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۳ - در هاتف شب و آواز دادن و رهنمائی کردن مرد درویش را فرماید

 

یکی هاتف مر او را داد آواز

که ای درویش خوش میسوز و میساز

بسوزان خویشتن درحضرتِ ما

که تا یابی عیان قربت ما

سما هرگز نداندراز ما او

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت می‌دهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید

 

یکی پیری ز پیران گشت واصل

مر او را گشت کل مقصود حاصل

چنان شد کز همه عالم نهان شد

درون خلوت دل جان جان شد

شب و روزش به جز طاعت نبُد کار

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۵ - در خطاب کردن شیخ توبه و تمثیل و حقیقت کل فرماید

 

چنین گفتست شیخ مهنه آن پیر

که حق دیدم یقین چون روغن و شیر

چو روغن ناگهی پیدا نماید

نمود شیر آلایش نماید

جدا گردد مصفّا مانده روغن

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید

 

چنین گفت است شبلی پیر عشاق

که گردیدم بسی در گرد آفاق

سلوکم بیحد و اندازه کردم

که تا من مغز جان را تازه کردم

نشان میجستم اندر عالم جان

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۷ - مناجات کردن شیخ اکّافی در حضرت آفریدگار عزّ شانه و آمرزش خواستن او از حق

 

شبی میگفت اکّافی همین راز

که یارب این حجاب آخر برانداز

مسوزان بیش از این مر دوستانت

بگو تا کی بود راز نهانت

چنین پیدا چنین پنهان چرائی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید

 

یکی هاتف مر او را داد آواز

که اکّافی نکو گفتی ز آغاز

کریمیم و رحیم و بردباریم

کجا مر بندگان ضایع گذاریم

چو ما داریم حکم لایزالی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۹ - در التماس کردن فناء کل حضرت سلطان العارفین از شیخ حسین منصور قدّس اللّه روحهما فرماید

 

زبان بگشاد و گفت ای راز مطلق

ابر حق میزنی اینجا اناالحق

ابر حق میزنی اینجا یقین تو

که هستی اوّلین و آخرین تو

ابر حق میزنی دم نی ببازی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید

 

جوابش داد آن دم صاحب راز

که اندر عشق ما میسوز و میساز

بسوزان خویشتن مانندهٔ شمع

که تا گردی فنا نزدیکی جمع

بسوزان خویشتن پروانه کردار

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۱ - حکایت در ادب و عزّت نگاهداشتن در حضرت باری فرماید

 

حقیقت چون ز عزت دم نهانی

ز دید اینجا کمال جاودانی

مر ایشان گشت حاصل در یکی باز

یقین دیدند هم انجام و آغاز

در این دم چو تو در عزت درآئی

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۲ - در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید

 

یکی شد پیش آن پیر طریقت

بپرسد این سؤالش در حقیقت

که ای سکّان دین و شیخ اکبر

نداند هیچ خلقی ازتو بهتر

ره شرعت نمودار اناالحق

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را

 

یکی منصور را پرسید ناگاه

که ای گشته ز سرّ جمله آگاه

یقین اینجا تو داری راز مطلق

که دیدستی تو حق را عین مطلق

یقین داری عیان جمله آفاق

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۴ - در حکایت پاکبازی و طلب کردن حقیقت ذات و آوازدادن هاتف آن طالب را فرماید

 

چنین گفتست اینجا پاکبازی

که میکردم طلب از خویش رازی

بسی سال اندر این سر بودم اینجا

حقیقت جزو و کل پیمودم اینجا

طلب میکردم اینجاگه یکی من

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۵ - پاسخ دادن پاکباز هاتف غیب را و عجز آوردن او از خودی خود

 

در آن دم گفت تو جان جهانی

بکن با من که بیشک میتوانی

تو دانائی بهر چیزی که خواهی

کنی بنده که حکم پادشاهی

تو داری هیچکس جز تو ندارد

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۶ - در خطاب هاتف غیب پاکباز را و درد او را استماله کردن و دلخوشی فرماید

 

خطاب آمد که بخشیدم دلت را

گشایم من بیک ره مشکلت را

فراقت با وصال اینجا کنم من

ز تاریکی کنم راز تو روشن

مترس اکنون چو عجز آوردی اینجا

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۷ - در اثبات ذات کل در خلاصۀ آدمیان فرماید

 

تو داری نور یار از عین توفیق

توئی اعیان ذات و هست توفیق

تو داری بیشکی از آفرینش

بتو پیداست عقل و جان و بینش

تو داری قلب هم جانم تو داری

[...]

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۸ - در نصیحت کردن سالک دردمند و در مراقبت احوال خود کردن فرماید

 

ز خود غایب مشو ای دل زمانی

همه پرداز هر دم داستانی

ز خود غایب مشو ای دل یکی دم

که در جانی تو داری هر دو عالم

ز خود غایب مشو ای جان بتحقیق

[...]

عطار
 
 
۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
sunny dark_mode