سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۷ - آغاز داستان
نه مرد است آن که در یک جا اسیر است
که زن در کنج خانه جایگیر است

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۷ - پاسخ دادن شیرین، خسرو را
دگر گفتی که چشمت شیرگیر است
کمانت ابرو و مژگانت تیر است

وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن آن گل نودمیدهٔ چمن رعنایی و سرو تازه رسیدهٔ گلشن زیبایی به مرغزاری که پنجهٔ چنارش شاخ بیداد شکستی و آفتاب بلند پایه در سایه بیدش نشستی
چو مه با خور بود نقصان پذیر است
می از تنها نشستن شیر گیر است

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۵ - در بیان گرفتاری فرهاد به کمند عشق شیرین
به خونریزی عتابش بس دلیر است
که هم پیمان شکن هم زود سیر است

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۴ - در رفتن شیرین به کوه بیستون و گفتگوی او با فرهاد و بیان مقامات محبت
مرا باری دل از وی ناگزیر است
سرم در چنبر عشقش اسیر است

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۷ - در نوشتن شیرین جواب خسرو را و عتاب کردن بدو در عشق و محبت با دیگران
به خود گفتم که گر خسرو امیر است
چو داغ عاشقی دارد فقیر است

نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۵ - در تمثیل مناظرهٔ ماهی و سمندر با یکدیگر
همان جسمت زسردی ناگزیر است
همان در طبعت آتش زمهریر است

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن
ز موج سبزه زاهد در غدیر است
گمان می برد کاین موج حصیر است

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر
به قید زندگی هرکس اسیر است
ز فکر آب و نانی ناگزیر است

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱ - در صفت ملک هندوستان
محبت آفتاب و برج شیر است
هوایش هم از این رو گرمسیر است

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۹ - پرسیدن رام از بسوامتر حقیقت گنگ که چگونه از آسمان بر زمین آمده و جواب دادن او
مثلث شکل سعد کهنه دیر است
مثل هم در جهان ثالث به خیر است

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۷ - مصلحت کردن راجه جسرت با وزیران به جهت جلوس رام بر تخت شاهی و حیله انگیختن مادر برت برای اخراج رام
مرا جسرت ز جان فرمان پذیر است
که در زنجیر زلف من اسیر است

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۸ - رفتن رام بدیدن ستیچن زاهد و پرسیدن خبر ستارهٔ سهیل
سهیل اختر که بس روشن ضمیر است
درین صحرا به طاعت گوشه گیر است

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۶۵ - آمدن سگریو با لشکر خویش و فرستادن کسان خود هرچهار طرف از برای خبر سیتا
ز هر مرغی که در دامی اسیر است
ز هر ماهی که دور از آبگیر است

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۱ - پادشاهی دادن رام ببیکن را و رفتن در شهر لنکا
که چشم همتم زین سیر سیر است
ترا بخشیده ام این قلعه دیر است

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - مثنوی توصیف کوه پیر پنچال و سختی راه و تعریف کشمیر مینو نظر
اگر چه آب و خاکش دلپذیر است
همیشه این مکان جنت نظیر است

حزین لاهیجی » مثنویات » چمن و انجمن » بخش ۱ - مثنوی مسمّی به چمن و انجمن
نفس را تا اثر در دام اسیر است
نوای عجز نالی دلپذیر است

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۳ - حکایت
کسی را کو گنه نبود دلیر است
خود او روباه باشد شرزه شیر است

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۸ - درشرح حال خودگوید
تو را همچون دلم صددستگیر است
که هر یک درخم زلفت اسیر است

فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۸۷
چه مقصود است از این جانا بگو راست
گهی کج می نهی زلفت گهی راست
بگفت از بهر بیم خصم فایز
که یعنی مار و عقرب هر دو مار است
