گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢١ - قصیده

 

جهان پیر را دولت جوانست

که ارغونشاه نوئین جهانست

پناه ملک ارغونشاه عادل

که اندر ملک چون در تن روانست

زیمن عدل او سیمرغ فتنه

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - قصیده در مدح محمد بیک ارغونشاه

 

امیری کو سزای گاه باشد

محمد بیک ارغونشاه باشد

جهانداری که از اورنگ شاهی

چو بر گردون گردان ماه باشد

قبا گر ز اطلس گردونش دوزند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٩ - وله ایضاً در مدح علاءالدین محمد

 

بر آمدم صبحدم باد بهاری

جهان خوشبوی گشت از مشک تاری

چه باد خوش نفس بود اینکه بشکست

بیکدم قیمت مشک تتاری

مگر هر صبحدم بر رهگذارت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

اگر معشوق سیم اندام اهلست

کشیدن از رقیبان جور سهلست

نخواهم جز که با جانان گذارم

اگر یکساعتم از عمر مهلست

مرا این نکته ز اهل علم یاد است

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

شراب عشق چون در جام کردند

خرد را مست و بی آرام کردند

چه با لذت میی بود آنکه گوئی

ز میگون لعل جانان وام کردند

چو نام دلبر از مطرب شنیدند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

خلیلم گو نقاب از رخ برانداز

شکستی بر بتان آذر انداز

بسنبل شورها در عالم افکن

بنرگس فتنه ها در کشور انداز

ز زلف عنبرین بگشای بندی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

خوش آنشعر سیه بر پرنیانش

بنفشه رسته گوئی ز ارغوانش

چو قدش گر بود سروی ببستان

نتابد رخ چو ماه آسمانش

و گر تابد چو رویش ز آسمان ماه

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

بگرد مه ز عنبر خط کشیدی

دو هفته ماه را در خط کشیدی

عطارد را مکر خواهی خط آموخت

که بر سطح قمر سر خط کشیدی

نهادی خار غم آنلحظه گلرا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

بگو ای ماه تابان تا کجائی

که یکدم نزد مشتاقان نیائی

چو من بهر توأم بیگانه از خویش

چرا بستی طریق آشنائی

بگو ز آن لب سخن گر نیک و گر بد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨

 

بیا ز ابن یمین ای دوست بشنو

مر این شایسته پند رایگان را

یکی و سی و پنج است آن کز آن‌ها

نباید بود غافل مؤمنان را

ز ده عشری وز آن پس منزلی چند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٢

 

خداوندم مرا در علم منقول

زبان و دیده گویا کرد و بینا

بمعقولات نیزم دسترس هست

اگر چه نیستم چون ابن سینا

ترا گر مال بسیارست شاید

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٧

 

ز هی فرخنده جائی خوش مقامی

که خجلت میدهد خلد برین را

نقوش دلفریب جانفزایش

ببرد آب نگارستان چین را

ندانم کین ارم یا باغ مینوست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٠

 

عطا میخواست از من ماهروئی

بگفتم جان ز بهر تست ما را

ولی باید ز فرمان سر نتابی

که این معنی بود قلب عطا را

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٩

 

منور شد به شمس دولت و دین

دو گیتی چون هم این دارد هم آن را

خرد در جنب ذات پاک اصلش

فروتر از هجین دارد هجان را

شکست تیر را در عهد کلکش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣

 

بزرگان عراقی را بگویید

که چاکر بس که اینجا بینوا زیست

از اینجا رجعتش سوی خراسان

درین ده روزه باشد غایتش بیست

گر اصحاب خراسانش بپرسند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴

 

بنام ایزد زهی خرم سرائی

که چون فردوس اعلی دلگشایست

هواش از اعتدال طبع دائم

چو انفاس مسیحا جان فزایست

غبار آستانش از خوش نسیمی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٩٩

 

جهان از بهر یکتن نیست تنها

یقین میدان درینمعنی شکی نیست

مپنداری که هر جا هست تاجی

ز بهر آن مهیا تارکی نیست

سلامت با قناعت توأمانند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٢٣

 

ز یاری در خماری باده جستم

گمانم بود کاورا بنگ نیکست

میم کم داد لیکن بد نباشد

ز چشم کور اشک لنگ نیکست

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۶٧

 

منم ابن یمین ذاتی که او را

هزار و یک چو بشماری صفاتست

چه میگویم صفت گر باز خواهی

صفات حضرت من عین ذاتست

منم آن چشمه کزوی می تراود

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴٠

 

ببزم آصف جمشید رتبت

گهی کابن یمین از پا نشیند

ندارد خویشتن را در مضیقی

ز نا اهلی اگر ادنا نشیند

فروتر پایه دارد مرد نادان

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode