ز هی فرخنده جائی خوش مقامی
که خجلت میدهد خلد برین را
نقوش دلفریب جانفزایش
ببرد آب نگارستان چین را
ندانم کین ارم یا باغ مینوست
که حیرت بینم از وی آن و این را
صفای سلسبیل و نزهت خلد
بخاطر نگذرد روح الامین را
ز منظرگاه بالا چون ببینید
روان در زیر او ماء معین را
از آنساعت که می بر کف نهادی
در او صاحبقران بیقرین را
خرد با روح میگوید که بشتاب
ببین بزم بزرگ خرده بین را
چو می بینی بکف جام مروق
بنزهتگه بهاء ملک و دین را
وزیر شه نشان کز رشح کلکش
سواد عین زیبد حور عین را
دل اندر وی بعشرت شاد بادا
سرافراز زمان فخر زمین را
ولی باید که نگذارد بدل در
که بگذارد بذل ابن یمین را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نخواهد هیچ اجسام زمین را
همیشه جوید آیات برین را
دریدند از هم آن نقش گزین را
که رنگ از روی بردی نقش چین را
نه بفروشم نه زر بستانم این را
که این بنیاد کردم بهر دین را
عزیزم داشت همچون جم نگین را
تواضع کرد چون گردون زمین را
وزانپس خواجه باد و دین را
وجیه الدین علی بن تکین را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.