بنام ایزد زهی خرم سرائی
که چون فردوس اعلی دلگشایست
هواش از اعتدال طبع دائم
چو انفاس مسیحا جان فزایست
غبار آستانش از خوش نسیمی
بسان ناف آهو مشک زایست
درو گر سوز باشد مشک و عودست
و گر نالد کسی آن چنگ و نایست
ز نور جام چون ماه تمامست
که چون مهر از جان ظلمت زدایست
بر اسرار فلک واقف توان شد
که همچون جام جم گیتی نمایست
چو بخشد سایه سقفش سعادت
چه جای سایه فر همایست
لطیف آمد عمارتهاش یکسر
بلی معمار او لطف خدایست
فلک حیران شود زین بیت معمور
چو بیند کش زمین آرام جایست
سرای است این ندانم یا بهشتست
بهشتست این ندانم یا سرایست
ز خلق خوش نسیم صاحب او
هوا دروی همیشه عطر سایست
صفا دروی چو رای صاحبش باد
که الحق با صفا و نیک رایست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بپروردم ورا چونانکه بایست؛
به هر رنگی و هر بویی که شایست؛
فلک را چتر بد سلطان ببایست
که الحق چتر بیسلطان نشایست
خطا گفتم که ازمشک خطایست
که او هم نافه و شیر خدایست
چنان پاکیزه روی و نیک رایست
که گوئی خواجه عبدالحق بجایست
چو استادی دوانستی که جایست
به هر سویی که روی آری خدایست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.