گنجور

 
۱
۲
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد:

تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد

هر آن که ایزدش این هر چهار روزی کرد

سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد

۲ بیت
رودکی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد

ز یاد تو نبوم فرد اگر بوم ز تو فرد

اگر زمانه ندارد ترا مساعد من

زمانه‌را و تو را کی توان مساعد کرد

جز آنکه قبله کنم صورت خیال ترا

[...]

۹ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد؟

چرات بینم با اشک سرخ و با رخ زرد؟

درازقصه نگویم حدیثْ جمله کنم

هر آنچه گفت نکرد و هر آنچه کشت نخورد

جفا نمود و نبخشود و دل ربود و نداد

[...]

۷ بیت
سنایی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۷ - از ترکیب بندی است در توحید و مناجات و پند و موعظت و منقبت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

 

به عافیت بنشین زیر چرخ گرداگرد

که کنج عافیتی به بود زبردابرد

به هرزه کاری عمرت به آخر آوردی

ز جهل تا کی خواهی خدای را آزرد

بسا کسا که ز ایام آبروئی داشت

[...]

۱۳ بیت
قوامی رازی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۲

 

سپید کار سیه دل سپهر سبز نمای

کبود سینه و سرخ اشک و زرد رویم کرد

بماند رنگش چون داغ گاز ران بر من

مگر مرا ز خم رنگرز برون آورد

۲ بیت
خاقانی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۳۲

 

جمال دین سر احرار روزگار حسن

ایا به جنب بزرگیت صحن عالم خرد

تویی که منشی فرمان تو به دست نفاذ

حروف حادثه از روی آسمان بسترد

هر آن شمار که خصم تو از جهان برداشت

[...]

۸ بیت
ظهیر فاریابی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - وله ایضاً فیه

 

فلک جنابا در آرزوی حضرت تو

بسی بگشت بسرآسمان عالم کرد

کنایت از قلم تست مرغک دانا

عبارت از سخن تست گنج بادآورد

تویی که گر نبود سایۀ تو یک ذرّه

[...]

۱۸ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۶ - ایضا له

 

خدایگان اکابر که پادشاه نجوم

طریق بندگی او به چشم دل سپرد

فلک که بر سر عالم رواست فرمانش

ز حدّ طاعت او پای ز استر نبرد

به حکم بنده نوازی چو فرصتی باشد

[...]

۵ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۷ - وله ایضا

 

به عمرهای چنین تیز تاز زود گذر

فراقهای چنین دیر یاز در نخورد

اگر به قرصۀ خورشید برکشد آنها

که در فراق تو بر جان ما همی گذرد

دهان مشرق ازو نام بر زبان نارد

[...]

۳ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۹

 

ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد

که عشق جان و خرد را به نیم جو نخرد

که عشق شیر سیاه‌ست تشنه و خون خوار

به غیر خون دل عاشقان همی‌نچرد

به مهر بر تو بچفسد به سوی دام آرد

[...]

۱۱ بیت
مولانا
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۱

 

غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد

ازو درست نیاید غم غریبان خورد

۱ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱

 

مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد

که عمر در سرِ تحصیلِ مال کرد و نخورد

۱ بیت
سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۱

 

وداع یار گرامی نمی توانم کرد

که بیش زَهرِ جدایی نمی توانم خورد

چه طالع است مرا بر سفر چنین همه سال

که روزگار سفر کار ما به جان آورد

چو حاصل دگرم نیست جز عذاب فراق

[...]

۹ بیت
حکیم نزاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴٧

 

بشمس دولت و دین مفخر زمان و زمین

سلام من که رساندم پیام من که برد

لطیف طبع جهان آنکه گر رسد سوی گل

نسیم لطف وی از رشک پیرهن بدرد

روان ز نفحه اخلاق او بیاساید

[...]

۶ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴٩

 

مرا دو یار جهاندیده و دو همزادند

که یکزمان نتوانم گزیر ازایشان کرد

دو طفل کز پی ایشان بلطف دایه صنع

دو مهد ساخت ز جزع و بنازشان پرورد

دو توأمند که هرگز بیکدگر نرسند

[...]

۱۴ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۶٩

 

نوشته یافتم امروز بر دری بیتی

کزو دلم همه خون گشت و دیده ام پر درد

خوشست قصر حیات نگارخانه عمر

ولی چه سود که مرگش خراب خواهد کرد

۲ بیت
ابن یمین
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸

 

به حلقه که ز زلفت با خبر ببرد

خبر ز جان و دل و عقلها ز سر بیرد

برم ز زلف تو بونی چو رخ نمانی باز

مشام بوی خوش از نافه در سحر ببرد

اگر ز نبر فرسنی تحبی وی دل

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

چرا نسیم صبا خاک پاش میسپرد

چه دیدهاست برو زیر پا نمینگرد

از سایه مگس آن رخ چو میبرد آزار

بپوش گو لب شیرین کز آن طرف نپرد

ز ضعف گشت خیالی بد آن هوس تن من

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴

 

دلم روانشد و جان هم ره سفر گیرد

که از مسافر ره دور من خبر گیرد

کف غبارم و جایی رسم بدولت عشق

گرم نسیم عنایت ز خاک برگیرد

تو نازنینی و ما دردمند درد آشام

[...]

۷ بیت
بابافغانی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۵