خدایگان اکابر که پادشاه نجوم
طریق بندگی او به چشم دل سپرد
فلک که بر سر عالم رواست فرمانش
ز حدّ طاعت او پای ز استر نبرد
به حکم بنده نوازی چو فرصتی باشد
به چشم لطف به احوال من فرو نگرد
چو ماجرای من و روزگار می داند
که در شماتت اعدا چگونه می گذرد
حدیث منصب شغل و عمل نمی گویم
به قرض خاصه اگر در خورد غمی بخورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بزرگی و مقام خدایگان اکابر و پادشاه نجوم اشاره میکند و از طریق بندگی و تواضع به حضوری دلنشین و معنوی سخن میگوید. او به قدرت و فرمانروایی فلک بر امور عالم تأکید کرده و نشان میدهد که حتی فلک هم در برابر او سر تسلیم فرود آورده است. همچنین شاعر با اشاره به چالشها و مشکلاتی که در زندگی با آنها مواجه است، از خداوند میطلبد که با لطف و رحمت به او بنگرد و در زمانهای سختی، او را در نظر داشته باشد. در نهایت، شاعر از حکایتهای نامطلوب زندگی خود نمیگوید و صرفاً آرزو دارد که در مشکلاتش مورد التفات خداوند قرار گیرد.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و عظیم که پادشاهی آسمانها و ستارههاست، راه بندگی او را با نگاه دل شناخته و پذیرفتهاست.
هوش مصنوعی: آسمان که حاکم بر جهانیان است، به خاطر فرمانی که از حد اطاعت فراتر نرفته، از استر (یا زین) خود پایین نمیآید.
هوش مصنوعی: اگر زمانی پیش آید که لطف شما بر من جاری باشد، به مهربانی به وضعیت من نگاهی بیندازید.
هوش مصنوعی: وقتی که داستان من و زندگیام را میدانی، خوب میدانی که چطور در برابر بدگوییهای دشمنانم گذران میکنم.
هوش مصنوعی: من درباره شغل و مسئولیتها صحبت نمیکنم، مگر اینکه به طور خاص در مورد نگرانی یا مشکلی که پیش آمده باشد، صحبت کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد:
تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد
هر آن که ایزدش این هر چهار روزی کرد
سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد
منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد
ز یاد تو نبوم فرد اگر بوم ز تو فرد
اگر زمانه ندارد ترا مساعد من
زمانهرا و تو را کی توان مساعد کرد
جز آنکه قبله کنم صورت خیال ترا
[...]
به عافیت بنشین زیر چرخ گرداگرد
که کنج عافیتی به بود زبردابرد
به هرزه کاری عمرت به آخر آوردی
ز جهل تا کی خواهی خدای را آزرد
بسا کسا که ز ایام آبروئی داشت
[...]
سپید کار سیه دل سپهر سبز نمای
کبود سینه و سرخ اشک و زرد رویم کرد
بماند رنگش چون داغ گاز ران بر من
مگر مرا ز خم رنگرز برون آورد
جمال دین سر احرار روزگار حسن
ایا به جنب بزرگیت صحن عالم خرد
تویی که منشی فرمان تو به دست نفاذ
حروف حادثه از روی آسمان بسترد
هر آن شمار که خصم تو از جهان برداشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.