حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۲۴ - در جستن یار همجنس
نشاید بر اسرار کردن ستیز
چو در مانی از چاره کردن گریز
اگر محرمِ راز داری نکوست
همه رونق و عیش و عشرت ازوست
چه خوش روزگاریست با همنفس
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۲۵ - نو باده
به نوباده هر هفته یاری مَکُن
به همبر مزن عهدِ یار کهُن
نه اینجاست آن قصه حجّت میار
که تقویمِ پاری نیاید به کار
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۲۶ - صبوحی
صبوح آفتِ مغز و ضعفِ دل است
ولی طبعِ بُرنا بدان مایل است
خوش آید صبوحی طربناک را
خصوصا جوانانِ چالاک را
دم صبح دارد هوایی دگر
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۲۷ - آیین اهل عراق
شنیدم که فرمان دهان عراق
به هر گه که افتاد صبوح اتّفاق
به رسم سخاوت به قدر یار
کنند از کم و بیش چیزی نثار
ولی دیر دیر افتد این اتّفاق
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۲۸ - اهلیّت باده خواران
چو می روح بخشی نیاید به دست
دریغا که بر دستِ ناکس بُدست
عذابی شدیدست و رنجی عظیم
ز دستِ مخالف شرابِ حمیم
اگر جان شیرین دهندت به زور
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۲۹ - سخا به مستی
به مستی سخاوت بود نا پسند
اگر عاقلی بشنو این طرفه پند
گرت بخشش از حدِّ و انصاف رفت
دریغا که نامت به اتلاف رفت
وگر خود به ناحق کنی با وجود
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۳۰ - حکایت
سرآشفته ای مستِ خود رای بود
که در کشمرش پیش از این جای بود
سحرخواره ای شب نشین روز مست
می و مطربی را شده زیر دست
مُدام او ز آتش غذا ساخته
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۳۱ - حفظ اعتدال
کسی را که می دم به دم می خورد
نماند ازاو هیچ تا بنگرد
گرادمان کنی باده بریک قرار
همه ساله ایمن شوی از خُمار
به شرطی که در نگذری ز اعتدال
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۳۲ - می، سلطان بیدادگر
مکن اعتماد ای پسر بر شراب
ز سلطان بیدادگر اجتناب
می ار بشنوی این نصیحت زمن
عجب پهلوانیست لشکر شکن
نماید گه تاختن اندکی
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۳۳ - نقل شراب
اطبّا ز نُقل اندک آوردهاند
به مقدارِ حاجت صفت کردهاند
گر اندگ خوری نُقل بهتر بود
زیان کارتر میوهی تر بود
می البتّه اول زبان میگزد
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۳۴ - حفظ دندان
چو نقلی گرفتی به دندانِ تنگ
گراینده تسکین پذیرد به سنگ
به دندان حوالت مکن کارِ سنگ
که بازش به گوهر نیاری به چنگ
نگه دارش از استخوان زینهار
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۳۵ - کرامات می
ندیدیم هرگز به عمر دراز
در بسته بر می که نگشود باز
عجب نبود از می که هنگامِ بود
گر آید ز کتمِ عدم در وجود
بجایی کند دستگیری مست
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۳۶ - حکایت
گذر بودمان بر براکوهِ تون
ز شهر آمدیم از سحرگه برون
مصاحب زهر گونه جوقی سوار
کشیدیم القصه تا نوبهار
دهی بود فی الجمله پرداخته
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۳۷ - حکایت
برون آمدیم از نشابور مست
سراسیمه و رفته دلها ز دست
مرا یار کی بود بس مهربان
خدایش به رحمت کناد این زمان
بطی داشت اندر بغل پُر شراب
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۳۸ - مقامات می خوارگان
ندانی اگر هیچ بویی بری
مقامات میخوارگان سرسری
کسانی که در بیخودی دم زنند
جهانی به یک جرعه برهم زنند
زمستان حق پرس اسرارِ می
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۳۹ - حکایت
ربا خوارهای بود؛ بیدانیی
چه گویم چنانی که میدانیی
براتی به می داشتم از یکی
که این بود ازو به ترک اندکی
هم او هم پدر مهتر ده بُدند
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۴۰ - خلوت آباد حکیم
مرا هر چه با خویشتن بودمی
نه در مجلس انجمن بودمی
به اوقات بودی ز ماءالعنب
دو شیشه سه من راتبِ روز و شب
درِ خلوت آباد در بستمی
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۴۱ - عروج و الهام
به اوقات دیگر دل مستِ من
عنان بستدی مطلق از دستِ من
چو از عالم تن برون رفتمی
چو مجنون به نجدِ جنون رفتمی
شدی باز فکرم سوی سدره باز
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۴۲ - سبب تغییر حال
شبی هاتف غیبم آواز داد
به صدر سعادت رهم باز داد
به من گفت هان ای نزاری زار
چنین چند باشی به زاری زار؟
به هم برزدی روزگار صواب
[...]
حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۴۳ - من کیستم
مرا خود در اوقاتِ ردّ و قبول
نباشد غمِ ترّهاتِ جَهول
اگر سرِّ مردان ندارم نگاه
کله سر نبیند دگر سرکلاه
نیارم به نا محرمان باز گفت
[...]