شنیدم که فرمان دهان عراق
به هر گه که افتاد صبوح اتّفاق
به رسم سخاوت به قدر یار
کنند از کم و بیش چیزی نثار
ولی دیر دیر افتد این اتّفاق
چنین است آئین اهل عراق
بزرگانه می خورد رسمی نکوست
به جایی که معهود و آئین و خوست
به شرطی که در هوشیاری بود
نه در عینِ بی اختیاری بود
ز بس شوق چون میزبانی کنند
جوانان ما جان فشانی کنند
از آن می که مستانِ ما می خورند
مقیمان بالا به رشک اندرند
نه آن می که هشیاریش در پی است
از آن می که مستی او بی می است
که نه می همه مفسدان می خورند
خورند اهلِ معنی و جان پرورند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.