نشاید بر اسرار کردن ستیز
چو در مانی از چاره کردن گریز
اگر محرمِ راز داری نکوست
همه رونق و عیش و عشرت ازوست
چه خوش روزگاریست با همنفس
حرام است بییارِ همدم، نفس
اگر صد حریفت بود همنشین
یکی رازدارت بباید امین
زده امتحانش چو زر بر محک
شده پاک از آلایشِ شرک و شک
ولیکن که دارد؟ کجا کو کراست؟
اشارت به عنقا همین است راست
دو نوبت زن ار یافتنی یک دلی
نباشد چو تو در جهان مقبلی
به یاری توان کارها پیش برد
قدم جز به یاری نباید سپرد
چو در خود نمییابی این ماجرا
توقّع کنی از دگر کس چرا
اگر ترک اسرار خود گفتهای
ز دانا نصیحت پذیرفتهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.