به اوقات دیگر دل مستِ من
عنان بستدی مطلق از دستِ من
چو از عالم تن برون رفتمی
چو مجنون به نجدِ جنون رفتمی
شدی باز فکرم سوی سدره باز
نشستی بر ایوانِ کیوانِ راز
چو از آشیان رفته باز آمدی
چو گنجینه مجموع راز آمدی
بکاویدمی چشمهٔ وجد و حال
روان گشتی از چشمه آبِ زلال
به الماس اندیشه دُر سفتمی
ز سرِّ ملایک سخن گفتمی
ز بالا فرود آمدندی سروش
که برخوان و بنیوش بی چشم و گوش
به هر حرف کاوردمی در بیان
هزارش معمّا بُدی در میان
به لوح آن گهی باز گفتی قلم
نزاری بر اوراق کردی رقم
اگر ازهر و مزهر آری به دست
شود روشنت تا برین گونه هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.