گنجور

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۱ - جواب نوشتن زال و رستم به هرسه پادشاهان هندوستان

 

چونزدیک دستان رسید این پیام

برخواند دستان به رستم تمام

به دل رستم اندیشه کرد از نهان

که این هر سه شاهان نژاد مهان

ز من آرزو این چنین خواستند

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۲ - جنگ کردن پادشاهان هندوستان با بانوگشسب

 

چو خورشید بنمود زرین درفش

سفیده برآورد تیغ بنفش

سرشاه انجم برآمد زخواب

برون جست کافور از مشک ناب

همه تاجداران روی زمین

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۳ - جنگ کردن بانوگشسب با جیپورشاه (و) شکست خوردن جیپورشاه در صف جنگ

 

به جیپور گردید بانو دوچار

درآمد به پیکار آن نامدار

برو بریکی نیزه زد کز نهیب

شدش از بدن جان و پا از رکیب

به چنگال جیپال را دست برد

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۴ - داستان ایران وایرانیان گوید که با هم مکدر داشتند اوشان را

 

کنون داستانی زایرانیان

شنو تا بگویم به روشن روان

زگردان ایران و بانو گشسب

به میدان دانش بتازید اسب

به میدان دانش سواری کنم

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۵ - گفتگو کردن پهلوانان ایران در پیشگاه کیکاوس از برای بانوگشسب

 

به نام خداوند جان و جهان

بگویم سخن آشکار و نهان

نخستین سخن را به نام خدای

خداوند روزی ده رهنمای

نگارنده خرگه نیلگون

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۶ - شراب خوردن پهلوانان ایران در پیش کیکاوس و بدمستی کردن

 

سخن رفت از بانوی ماه وش

به وصفش دهان هرکسی کرد خوش

ز زلف و رخ و خال و ابروی او

وزان نرگسان چشم و ابروی او

زقدش که بد سرو را پا به گل

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۷ - گفتگو کردن پهلوانان با یکدیگر از برای بانو گشسب

 

یکی گفت اگر در صف کارزار

سوی من شتابی به هنگام کار

چنانت بکوبم به گرز گران

که مسمار کوبند آهنگران

یکی گفت گر آیی به کین سوی من

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۸ - تنگ آمدن شاه کیکاوس از پهلوانان ایران و طلب کردن رستم را

 

چو آن فتنه را دید کاوس کی

طلب کرد آن پهلو نیک پی

جهان پهلوان بود اندر شکار

به شش روزه ره دور از ایران دیار

به پیشش فرستاده ای رفت زود

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۹ - اقرار کردن رستم با پهلوانان ایران وقبول کردن پهلوانان

 

چنین گفت رستم کای بخردان

دلیران کارآزموده ردان

شما سر به سر دوستدار منید

همه سرفرازید و یار منید

اگرتان به بانو زجنگ آورم

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۰ - نالیدن رستم از درگاه خداوند و زور خواستن او (و) و گوشه فرش گرفتن و پرت کردن، پهلوانان را

 

نخستین بیامد به جای نماز

چنین گفت با داور پاک راز

که ای آفریننده داد و دین

ز تو داد یابد زمان و زمین

به گیتی تو دادی مرا دستگاه

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۱ - عقد بستن بانو گشسب به جهت گیو (و) بردن بانو به خانه (و) ناقبول کردن بانو گشسب، گیو را واحوال آن

 

ببستند مه را به مریخ عقد

به مفلس بدادند آن گنج نقد

چو بودش به زور و هنر دستبرد

زمیدان جهان گوی خوبی ببرد

ببردند مه را به خلوت سرای

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۲ - پیغام آوردن به نزدیک گودرز که گیو، بسته شده به دست بانو در شب اول

 

غلامی به نزدیک گودرز زود

نهانی شد و آشکارا نمود

که بانو به بیداد بگشاد دست

دو بازوی گیو دلاور ببست

چو بشنید گودرز برجست تفت

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۳ - آغاز داستان فرامرز نامه و سرگذشت آن گوید

 

ایا دوستداران والا گهر

ز من بشنوید این چنین سر به سر

ز نو آورم داستانی ز پی

ز هندوستان آورم ملک ری

که روزی ز ایام کاوس کی

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۴ - رسیدن نامه نوشاد هندی به نزدیک شاه کیکاوس

 

که ناگه در آمد یکی نامدار

که می بار خواهد بر شهریار

به دربان چنین گفت کای نامدار

خبر کن ز من یک بر شهریار

که پیغام آوردم از شاه هند

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۵ - این چند سخن در باب شکایت روزگار هنگام پیری خود گوید

 

چو سالم بشد سی و شش این زمان

زپیری رسیده به سر مر زبان

زباد خزانی رخم زرد شد

گل ارغوان رخم گرد شد

بنفشه سمن گشت گل شد تهی

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۶ - وداع کردن فرامرز از نزد کاوس و تأسف خوردن رستم و پند دادن رستم،فرامرز را

 

پسر بار کرد و چو بربست کوس

سطخر گزین گشت چون آبنوس

به ماه دی برگ ریزان خروش

برآمد بدین سان که بدرید گوش

جهاندار با تهمتن یک دو روز

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۷ - رفتن فرامرز به هندوستان در شهر نوشاد و پذیره شدن نوشاد وآمدن در شهر به عقب او

 

چو رستم سخن ها سراسر براند

زمژگان بسی خون دل برفشاند

گرفتند مریکدیگر را به بر

بسی بوسه دادند بر چشم و سر

وز آن جا فرامرز یل شد روان

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۸ - رفتن فرامرز به جنگ کناس دیو (و) کشته شدن کناس به دست فرامرز

 

چوشد هفته ای پهلو نامدار

بفرمود رفتن سوی مرغزار

گرانمایه نوشاد بربست رخت

بپیمود ره سوی مرغ و درخت

دو روز و دو شب چون بریدند راه

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۹ - یافتن فرامرز،گنج ضحاک تازی و خواندن نصیحت نامه او را

 

نوشته یکی تخته دیدند سنگ

بدو داستانی پراز بوی و رنگ

نوشته بسی گفته پند ارجمند

ز ضحاک،زی پهلوان بلند

بدان ای فرامرز رستم که من

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۰ - رفتن فرامرز به جنگ گرگ گویا با بیژن و سوار شدن بیژن برگرگ (و) رفتن در کوه و کشته شدن گرگ به دست بیژن

 

یکی هفته زان گونه بد شادکام

برآن بستر از گرگ بردند نام

به نوشاد گفت ار بگویی رواست

که ماوای آن گرگ گویا کجاست

بدو گفت از ایدر سه روزه برون

[...]

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۰
sunny dark_mode