گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۶

 

فدای تو بادا تن و جان من

به بیچارگی بر جهانبان من

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۴

 

که شیون نه برخاست از خان من

همی آتش افروزد از جان من

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۶

 

بکوشم بدین کارگر جان من

ز تن بگسلد پاک یزدان من

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۹

 

مجنبید از ایدر مگر جان من

ز تن بگسلد پاک یزدان من

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲

 

شبیخون کند تا در خان من

از ایران بیازند بر جان من

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۱

 

گرامی برادر جهانبان من

سر ویسگان گرد هومان من

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۵

 

بترسم همی زانک یزدان من

ز تن بگسلاند مگر جان من

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۶

 

سپیده‌دمان هست مهمان من

به خنجر ببیند سرافشان من

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۰

 

دگر گفت شاه جهانبان من

پدروار لرزیده بر جان من

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۵

 

ز بهر سیاوش که در خان من

چه تیمار بد بر دل و جان من

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۵

 

به یزدان گراید همی جان من

که آن دیدم از رنج درمان من

فردوسی
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۰۳

 

سر زلف مشکین جانان من

مرا کشت و پیچید بر جان من

ایا ترک سیمین تن سنگدل

هویدا بتو راز پنهان من

دو ابرند زلف تو و چشم من

[...]

عنصری
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۶ - شعر گفتن گلشاه در هجر ورقه

 

ایا نزهت و راحت جان من

دل و دیده و جان و جانان من

تو درمان جانی و درد دلی

کجا رفتی ای درد و درمان من

گسستندم از تو، نکردند رحم

[...]

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۹ - شعر گفتن ورقه

 

بگفت ای چراغ دل و جان من

بت گل رخ و جان و جانان من

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۹ - صفت خواندن ورقه مادر گلشاه را و زاری کردن

 

شما نیک دانید سامان من

که گلشاه دارد دل و جان من

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام

 

یکی چند گه باش مهمان من

فدای تو باد این تن و جان من

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام

 

پس آنگاه گفت ای دل و جان من

مشو دور از عهد و پیمان من

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه

 

کنون بی تو ای جان و جانان من

جهان جهان گشت زندان من

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

اجل ناگهان آمد ای جان من

ربودت دل آزرده از خان من

عیوقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode