چو کیخسرو آن گفت ایشان شنید
زمانی بیاسود و اندر شمید
پراندیشه گفت ای جهاندیده زال
به مردی بیاندازه پیموده سال
اگر سرد گویمت بر انجمن
جهاندار نپسندد این بد ز من
دگر آن که رستم شود دردمند
ز درد وی آید به ایران گزند
دگر آن که گر بشمری رنج اوی
همانا فزون آید از گنج اوی
سپر کرد پیشم تن خویش را
نبد خواب و خوردن بداندیش را
همان پاسخت را به خوبی کنیم
دلت را به گفتار تو نشکنیم
چنین گفت زآن پس به آواز سخت
که ای سرفرازان پیروز بخت
سخنهای دستان شنیدم همه
که بیدار بگشاد پیش رمه
به دارنده یزدان گیهان خدیو
که من دورم از راه و فرمان دیو
به یزدان گراید همی جان من
که آن دیدم از رنج درمان من
بدید آن جهان را دل روشنم
خرد شد ز بدهای او جوشنم
به زال آنگهی گفت تندی مکن
بر اندازه باید که رانی سخن
نخست آن دکه گفتی ز توراننژاد
خردمند و بیدار هرگز نزاد
جهاندار پور سیاوش منم
ز تخم کیان راد و باهش منم
نبیرهٔ جهاندار کاووس کی
دلافروز و با دانش و نیکپی
به مادر هم از تخم افراسیاب
که با خشم او گم شدی خورد و خواب
نبیرهٔ فریدون و پور پشنگ
از این گوهران چنین نیست ننگ
که شیران ایران به دریای آب
نشستی تن از بیم افراسیاب
دگر آن که کاووس صندوق ساخت
سر از پادشاهی همی برفراخت
چنان دان که اندر فزونی منش
نسازند بر پادشا سرزنش
کنون من چو کین پدر خواستم
جهان را به پیروزی آراستم
بکشتم کسی را کز او بود کین
وز او جور و بیداد بد بر زمین
به گیتی مرا نیز کاری نماند
ز بدگوهران یادگاری نماند
هرآنگه که اندیشه گردد دراز
ز شادی و از دولت دیریاز
چو کاووس و جمشید باشم به راه
چو ایشان ز من گم شود پایگاه
چو ضحاک ناپاک و تور دلیر
که از جور ایشان جهان گشت سیر
بترسم که چون روز نخ برکشد
چو ایشان مرا سوی دوزخ کشد
دگر آن که گفتی که با شیده جنگ
بیاراستی چون دلاور پلنگ
از آن بد کز ایران ندیدم سوار
نه اسپ افگنی از در کارزار
که تنها بر او به جنگ آمدی
چو رفتی به رزمش درنگ آمدی
کسی را کجا فر یزدان نبود
وگر اختر نیک خندان نبود
همه خاک بودی به جنگ پشنگ
از ایران بدین سان شدم تیزچنگ
بدین پنج هفته که من روز و شب
همی بآفرین برگشادم دو لب
بدان تا جهاندار یزدان پاک
رهاند مرا ز این غم تیره خاک
شدم سیر ز این لشکر و تاج و تخت
سبک بار گشتیم و بستیم رخت
تو ای پیر بیدار دستان سام
مرا دیو گویی که بنهاد دام
به تاری و کژی بگشتم ز راه
روان گشته بیمایه و دل تباه
ندانم که بادافره ایزدی
کجا یابم و روزگار بدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: کیخسرو در گفتوگویی با زال به تفکر و تأمل پرداخت و از حساسیت نسبت به کلامش آگاه بود. او بیان کرد که اگر به مردم سرد بگوید، دیگران ناراحت خواهند شد و این باعث رنج رستم نیز خواهد شد. او به زال گفت که از درد و سختیهای رستم بیخبر نباشد و باید به او پاسخ نیکو دهد. کیخسرو همچنین به ریشه خود اشاره کرده و به حکمت و جایگاهش به عنوان نوه سیاوش و فریدون افتخار میکند. او نگران بود که همچون دیگر پادشاهان در تاریخ فراموش شود و در برابر دشمنانش قوی و پیروز بماند. از طرفی، به نوجوانی و رزمآوری خود اشاره کرد و نشان داد که به مسائل بشری از جمله شکستها و غمهایش فکر میکند. در نهایت، او در جستجوی خوشبختی و رهایی از غم و ناعدالتی است و به مهربانی و عزم راسخ ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: کیخسرو این سخن را شنید و مدتی را در آرامش گذراند و در فکر فرو رفت.
هوش مصنوعی: مردی با تجربه و آگاه به مسائل دنیا، به زال میگوید که او سالها در راه مردانگی و شجاعت تلاش کرده و تجربههای زیادی را پشت سر گذاشته است.
هوش مصنوعی: اگر با لحن سرد و بیاحساس صحبت کنم، کسی که در مقام رهبری و مدیریت است این رفتار را نخواهد پسندید و از من ناراحت میشود.
هوش مصنوعی: دیگر این که رستم برای درمان دردهای خود به ایران آسیب میزند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی زحمتها و رنجهای او را بشماری، میبینی که این زحمتها بسیار بیشتر از داراییهای اوست.
هوش مصنوعی: به خاطر من، وجودش را به خطر انداخت و خواب و غذا را به فراموشی سپرد.
هوش مصنوعی: ما همواره پاسخی مناسب به تو خواهیم داد و دل تو را به حرفهایمان نمیشکنیم.
هوش مصنوعی: سپس با صدای بلند گفت: ای کسانی که پرچمدار پیروزی هستید و در اوج افتخار قرار دارید.
هوش مصنوعی: من تمامی سخنان دلنشین و شیرین را شنیدم که وقتی بیدار شدم، پیش جمعی از گوسفندان خود را نشان دادم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که شخصی به خداوند و پروردگار جهان اشاره میکند و از دوری خود از راه درست و دستورات شیطان صحبت میکند. در واقع، او احساس ناپایداری و دور بودن از مسیر صحیح را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: جان من به خداوند تمایل دارد، زیرا که من درمان خود را از رنجی که کشیدهام، در او دیدهام.
هوش مصنوعی: دیدن آن دنیا دل مرا روشن کرد و از بدیهای آنجا، دل و روح من هم تحت فشار قرار گرفت.
هوش مصنوعی: به زال گفتند: «عجله نکن و با احتیاط صحبت کن، چون باید بر اساس اندازه و موقعیت سخن بگویی.»
هوش مصنوعی: نخستین کسی که به تو اشاره کردم، از سرزمین توران بود و به خاطر نبوغ و هوشیاریاش هرگز فرزند نیاورد.
هوش مصنوعی: من فرزند سیاوش هستم و از نسل کیانیان، برتری و شجاعت من نیز از آن خانواده است.
هوش مصنوعی: نوادهٔ پادشاه کاووس که با عقل و دانش و نیکی دلها را شاد میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به شخصی اشاره میکند که از مادرش، که به نوعی به افراسیاب (شخصیتی افسانهای و دشمن) ارتباط دارد، به خاطر خشم و ناراحتیاش دچار مشکلات و سختی شده است. در واقع، این شخص به دلیل خشم مادرش به خواب و آرامش نرسیده است.
هوش مصنوعی: نوادهٔ فریدون و فرزند پشنگ، از این جواهرها چنین نیستند که شرم و ننگی بر آنها باشد.
هوش مصنوعی: شیران ایران به دریا نشستند تا از ترس افراسیاب در امان باشند.
هوش مصنوعی: دیگری که کاووس صندوقی درست کرد، به فرمانروایی خود میبالید و افتخار میکرد.
هوش مصنوعی: بدان که هنگامی که شخصی در مقام و قدرت خود رو به رشد و افزایش است، دیگران بر او خرده نمیگیرند و سرزنشش نمیکنند.
هوش مصنوعی: اکنون من برای انتقام پدرم، جهان را به پیروزی و موفقیت سامان دادهام.
هوش مصنوعی: کسی را که باعث ظلم و ستم و عداوت بود، کشتم.
هوش مصنوعی: در دنیا برای من هیچ کاری نمانده و از آدمهای بدذات هیچ نشانهای باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: هرگز زمانی که فکر به طور زیاد مشغول میشود، نباید از شادی و نعمتهای دیرینه غافل شد.
هوش مصنوعی: من نیز مانند کاووس و جمشید میخواهم در مسیرشان قدم بزنم، اما در این راه ممکن است مقام و موقعیتم ناپدید شود.
هوش مصنوعی: همچون ضحاک ستمگر و تور شجاع، که به خاطر ظلم و ستم آنها، جهان به تنگنای سختی افتاد.
هوش مصنوعی: میترسم که روزی مثل روز قیامت، مرا به خاطر اعمال نادرست به دوزخ ببرند.
هوش مصنوعی: شخصی دیگر که گفتی با شجاعت و جرات مانند پلنگ به میدان جنگ آمدهای.
هوش مصنوعی: از بدیهایی که در ایران دیدم، نه سواری پیدا کردم و نه اسبی که در میدان جنگ حاضر باشد.
هوش مصنوعی: تو تنها برای مقابله با او به میدان آمدهای، ولی وقتی به نبردش میپرداختی، تردید و درنگ کردی.
هوش مصنوعی: هیچ کس را که تحت حمایت خداوند نیست، نمیتوان یافت، حتی اگر ستاره نیک و خوشبختی نیز در آسمانش باشد.
هوش مصنوعی: من تمام خاک را در جنگ با پشنگ (پادشاه) ترک کردم و از ایران به این صورت به چنگال تیز تبدیل شدم.
هوش مصنوعی: در این پنج هفتهای که من روز و شب تلاش کردم و زبانم را به کار گرفتم، سخنانم را بیان کردم.
هوش مصنوعی: بدان که خدایی پاک و بزرگ مرا از این غم و حزن دنیای خاکی نجات خواهد داد.
هوش مصنوعی: از این سپاه و قدرت و شکوه خسته شدهام، با احساس سبکی و راحتی، بار و بنهام را بستهام و آماده رفتن هستم.
هوش مصنوعی: ای پیر دانا، مانند دیوی که تلهای برای من گذاشته، دستان سام را بیدار کن.
هوش مصنوعی: در مسیری که با مشکلات و نواقص همراه بود، از راه خود منحرف شدم و در نهایت به حالت بیهدف و دلشکسته درآمدم.
هوش مصنوعی: نمیدانم که آن مدد و یاری الهی را کجا پیدا کنم و چگونه روزگار سختی را سپری کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.