اوحدی » جام جم » بخش ۳۸ - در منع تبختر و طیش
نرم باش، ای پسر، به رفتن، نرم
تا نگردد دلت به رفتن گرم
این صفتهای لاابالی چیست؟
تو چه دانی که چند خواهی زیست؟
گفتهای: از جهان چو میگذریم
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۹ - در منع شراب و بنک و مستی
باده کم خور، خرد به باد مده
خویش را یاد او به یاد مده
هوش یار تو به، که بیهوشی
هوشیاری تو، باده کم نوشی
می بتونت کشد سر از بستان
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۰ - در آداب می خوردن
خوردن باده گر شود ناچار
کوش تا نگذرد حریف از چار
خادمی چست و صاحبی خوشخوی
ساقیی نغز و مطربی خوش گوی
تا زر و سیم و نقل داری و می
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۱ - در ترتیب منزل و اساس آن
پادشاهان که گنج پردازند
رسم باشد که شهر و ده سازند
زانکه در کردن عمارت عام
هم مثوبات باشد و هم نام
گر چه بعضی ز مال کاست شود
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۲ - در شرایط عمارت کردن
تا ندانی که کیست همسایه
به عمارت تلف مکن مایه
مردمی آزموده باید و راد
که به نزدیکشان نهی بنیاد
خانه در کوی بختیاران کن
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۳ - در منع اسراف
ای که بر قصر کوشک سازی تو
پیه بر دنبه میگدازی تو
گر چه این قصرها طربناکست
چون به گردون نمیرسد خاکست
نردبانی چنان بساز، ای گرد
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۴ - در تناکح و توالد
خلق را چون نظر به صورت بود
وطن و منزلی ضرورت بود
چون شود منزل و وطن معمور
بیزن و خادمی نگیرد نور
تا اگر بگذرد ازین چندی
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۵ - در حالات زنان بد
زن به چشم تو گر چه خوب شود
زشت باشد چو خانه روب شود
زن مستور شمع خانه بود
زن شوخ آفت زمانه بود
پارسا مرد را سر افرازد
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۶ - حکایت
پسری با پدر به زاری گفت
که: مرا یار شو به همسر و جفت
گفت بابا: زنا کن و زن نه
پند گیر از خلایق، از من نه
در زنا گر بگیردت عسسی
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۷ - در نصیحت زنان بد
مکن، ای شاهد شکر پاره
دل و دین را بعشوه آواره
یا مگرد آشنای و شوی مکن
یا ببیگانه رای و روی مکن
زشت باشد که همچو بوالهوسان
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۸ - حکایت
واعظی وصف حوریان میکرد
شرح حسن عمل بیان میکرد
که: بهر مرد بیست حور دهند
جای در باغ و در قصور دهند
زنکی پیر از آن میان برخاست
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴۹ - در تحریص بر کم راندن شهوت و احتیاط در توالد و تناسل
آب کارت مبر، که گردی پیر
کار این آب را تو سهل مگیر
بهترین میوهای ز باغ تو اوست
راستی روغن چراغ تو اوست
او نماند چراغ تیره شود
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۵۰ - در تربیت اولاد
شرم دار، ای پدر، ز فرزندان
ناپسندیده هیچ مپسند آن
با پسر قول زشت و فحش مگوی
تا نگردد لئیم و فاحشه گوی
تو بدارش به گفتها آزرم
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۵۱ - حکایت
پسری را پدر سلاح آموخت
هم کمربست و هم کلاهش دوخت
چون پسر شد به زور پنجه دلیر
هوس بیشه کرد و کشتن شیر
نوجوان هم چو سرو بستانی
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۵۲ - در تاثیر پرورش و وخامت عاقبت خود رویی
هر که از پرورنده رنج ندید
در جهان جز غم و شکنج ندید
میوهٔ بیشه چون نپروردست
دل داننده را نه در خوردست
خورش خرس یا شغال شود
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۵۳ - در شفقت بر زیر دستان
مکن، ای خواجه، بر غلامان جور
که بدین شکل و سان نماند دور
زور بر زیر دست خویش مکن
دل او را ز غصه ریش مکن
که از آنجا تو را گماشتهاند
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۵۴ - حکایت
داشت عیسی خری کبود به رنگ
که نرفتی دو روز یک فرسنگ
من شنیدم که در شبان دراز
با وجود چنان حضور و نماز
برد یکشب ز رحمت آن بیخواب
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۵۵ - در مذمت بخل و بخیلان
خوان اینان که خون دل پالود
ندهد لقمه جز که زهر آلود
زهر بر روی و زهر در کاسه
چون نگیرد خوردنده را تا سه؟
لقمه مستان ز دست لقمه شمار
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۵۶ - در بیرونقی شعر و کساد آن
شاعری چیست؟ بر در دونان
خانهٔ کرد و حکمت یونان
به ثناشان دریغ باشد رنج
طبع را دادن عذاب و شکنج
خفته ممدوح مست با خاتون
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۵۷ - در شرایط دوستی و وفا
دوستی را یگانه شو با دوست
از صفا چون دو مغز در یک پوست
دوستی کز برای دین نبود
دل بر آن دوستی امین نبود
تا میان دو دوست فرقی هست
[...]