گنجور

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۶ - داستان دو موش

 

گفت مَنعم ز گربه از پی چیست

او مرا دوست است ، دشمن نیست

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

رفت ‌و برگشت‌ و گفت فخرائیست

گفتمش رو بپرس کارش چیست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان

 

دانی اکنون که اندر آنجا کیست

غیر آزاده مردم آنجا نیست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۸ - گفتار چهارم در صفت استاد گوید

 

علم‌ها را کرانه پیدا نیست

آن که علمی تمام داند کیست‌؟‌!

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۸ - داستان رفیق بی‌وجدان

 

گفت‌با او: رفیق‌!وجدان چیست‌؟

گفت‌:‌وجدان‌ به‌ غیر وجدان‌ نیست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت

 

هرکه در خانه‌اش فرشته‌ایست

گر دهد دل به‌ دیو، مردم نیست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۰ - حکایت مرغ پیر که به دام افتاد

 

رو به‌ صیاد کرد و گفت این چیست

مگر این مرغ پیر و کامل نیست‌؟‌!

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۰ - حکایت مرغ پیر که به دام افتاد

 

گفت کاین پیرمرد احمق کیست‌؟

او اگر شاهد است قاضی نیست‌!

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۵ - پنجمین ماه در زندان

 

در اطاقی که پنج شش گز نیست

شصت‌ و نه‌ محبسی نماید زیست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال

 

وان که چون‌منش‌پای رفتن نیست

کرد باید به رنج و زحمت زیست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۸ - خاتمهٔ کتاب شهید بلخی

 

وان که‌ در خلوتش کتب‌ خوانیست

خاطرش فارغ از پریشانی است

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۷
۸
۹
sunny dark_mode