پیش زن مدح دیگران مکنید
خوبی غیر را بیان مکنید
زان که جنس لطیف بیباکست
هم حسود است و هم هوسناک ست
حُسن زن گر شنید رشگ برد
حسن مرد ار شنید دل سپرد
بار دیگر چو آمدیم اینجا
همره هم، قدم زدیم اینجا
بازگشتیم سوی خانهٔ خوبش
دیدمش سر فکنده اندر پیش
الغرض چند دردسر دهمت
آخر کار را خبر دهمت
شد مسلم که جفت احمق من
ظن بد برده است در حق من
چون مرا عاشق تو یافته است
در بر شوهرت شتافته است
من ندانم چه گفته است آنجا
یا چه از وی شنفته است آنجا
لیک دانم شدند عاشق هم
هر دو از جان و دل موافق هم
شوهرت چو سفر نمود ز شهر
زن من هم نمود از من قهر
چند روزی نیافتم اثرش
ناگهان آمد از سفر خبرش
شد محقق که آن زن بیباک
همره شوهرت زده است به چاک
نه غمم از برای خود تنهاست
بیشتر غصهام برای شماست
شوهرت را وفا و وجدان نیست
بلکه درندهایست انسان نیست
چون منی را چه باک گر آزرد
چون تویی را چرا ز خاطر برد؟
هرکه در خانهاش فرشتهایست
گر دهد دل به دیو، مردم نیست
زن که از شوهری چو من دل کند
کی شود شوهر ترا دلبند
وان که ازچون تو خانمی شد سیر
دل به یاری دگر نبندد دیر
وه که دینی نماند و وجدانی
نه مسلمانی و نه انسانی
بس که از این دروغها پرداخت
زن بیچاره را ز پای انداخت
زن ز پای اوفتاد و رفت از هوش
مرد پتیاره برکشید خروش
آبش افشاند و برکشید لباس
سینه مالید و زد فراوان لاس
چون زن آمد به هوش و آه کشید
خویش را در کنار فاسق دید
خواست زن تا به شوی نامه کند
آتش دل به نوک خامه کند
مرد کفتش چه می کنی ؟هشدار!
قسم خویشتن فرا یاد آر
چه ثمر زین شکایت آرایی
بجز از افتضاح و رسوایی
کاین دو تن بر من و تو میخندند
چون رسد نامه، شیشکی بندند
نیست ما را، بهعین سرپوشی
چارهای غیر صبر و خاموشی
چند روزی از این حدیث گذشت
خانم از رنج و غصه ناخوش گشت
هیچ ننوشت بهر شوهر خویش
که از او داشت دست بر سر خویش
گرچه شویش نوشت نامه بسی
لیک از آنها خبر نیافت کسی
زان که آن نامهها به نام و نشان
داشت عنوان مرد بیوجدان
مرد بی دین نهفت آنها را
تا ز هم بگسلد روانها را
و آنچه از بهر زن حوالت کرد
مرد بیدین بهخورد و حالت کرد
شد چو دیگ و چراغ زن بیزیت
به گروگان نهاد اثاث البیت
ربح سنگین و خلق بیانصاف
خانه گشت از اثاث منزل صاف
مرد بیدین بیامدی همه روز
چهره غمگین چو مردم دلسوز
ندبه کردی و حسب حالی چند
وام دادی به زن ریالی چند
چون نیامد خبر ز جانب شو
زن یقین کرد گفتهٔ یارو
پس زمستان رسید و برف افتاد
ماهرو در غمی شگرف افتاد
چون کهاز شویخو وکالتداشت
دل به اندیشهٔ طلاق گماشت
نفقه و کسوه را بهانه نهاد
با جوان راز در میانه نهاد
وآن جوان دو روی کاغذ ساز
ساخته بود کاغذی ز آغاز
چون که بشنید از زن آن گفتار
گفت شرمندهام از این رفتار
زآن که شوی فسادکامهٔ تو
کرد صادر طلاقنامهٔ تو
زن دلریش بینوای فقیر
گشت همشادمان و هم دلگیر
از ره رشگ و حقد و بدحالی
دلش از مهر شوی شد خالی
پس به محضر شدند آن دو به هم
زنو شوهر شدند آندو بههم
بعد چندی شنید بدکردار
کاینک آید ز راه، شوهر یار
آید و خانه را تهی بیند
تهی از ماه خرگهی بیند
پس اندک تجسس و تفتیش
میبرد پی به قصهٔ زن خویش
ماجرائی بزرگ خواهد دید
دنبه را نزدگرگ خواهد دید
نکند لاجرم شکیبایی
می کند افتضاح و رسوائی
تندبادی به مغز او بوزبد
لحظهای فکر کرد و چاره گزید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر warns میدهد که نباید در حضور زنان از خوبیها و زیباییهای دیگران صحبت کرد، زیرا زنان به حسادت و هوس معروف هستند. مرد به داستانی اشاره میکند که عاشق زنی شده و زن او نیز علاقهمند به مردی دیگر شده است. با رفتن شوهر و قهر زن، هر دو به سمتی دیگر جذب میشوند. شاعر از خیانتهای مردان و فساد اخلاقی آنها انتقاد میکند و بیان میکند که محبت و وفا در زندگی زناشویی اهمیت دارد.
مدت زیادی بعد، زن باردیگر برمیگردد و با شوهری که به او خیانت کرده، جلسهای برگزار میکند. در این جا، راز خیانتها فاش میشود و زن پس از اندیشه، به سمت طلاق و ارتباط جدید میرود. اما در نهایت، شوهر متوجه اشتباهاتش میشود و به دنبال حل مشکلاتش برمیآید. شعر به نکات اخلاقی و اجتماعی در روابط زناشویی و وفاداری میان زوجین میپردازد.
هوش مصنوعی: در حضور زن خود درباره خوبیهای دیگران صحبت نکنید و از ویژگیهای مثبت آنها تعریف نکنید.
هوش مصنوعی: زیرا که ذات نرم و لطیف تو هم حسود است و هم خواهان چیزهای دیگر.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی زن را بشنود، به او حسادت میکند و اگر زیبایی مرد را بشنود، دلش را به او میسپارد.
هوش مصنوعی: وقتی دوباره به اینجا آمدیم، کنار هم قدم زدیم.
هوش مصنوعی: ما دوباره به خانهٔ زیبایش بازگشتیم و او را دیدیم که سرش را به زمین انداخته بود.
هوش مصنوعی: به هر حال، میخواهم از مشکلاتی که برایت پیش آمده، خبر دهم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که فردی که به او نزدیک است، به طرز نادرستی دربارهی او قضاوت کرده و برداشت نامناسبی از شخصیت و نیتهای او داشته است.
هوش مصنوعی: چون عشق مرا به تو بسزا یافته، در آغوش شوهرت در تکاپوست.
هوش مصنوعی: من نمیدانم آنجا چه گفتهاند یا چه چیزهایی از او شنیدهاند.
هوش مصنوعی: اما میدانم که هر دو عاشق شدهاند و با تمام وجودشان به همدیگر احترام میگذارند و توافق دارند.
هوش مصنوعی: وقتی شوهرت از شهر بیرون میرود، من هم از تو دلگیر میشوم.
هوش مصنوعی: مدتی از او خبری نداشتم، اما ناگهان از سفرش خبر رسید.
هوش مصنوعی: خبر به یقین رسید که آن زن جسور به شوهر تو خیانت کرده است.
هوش مصنوعی: غم من تنها به خاطر خودم نیست، بلکه بیشتر به خاطر شما ناراحتم.
هوش مصنوعی: شوهر تو وفادار و باوجدان نیست، بلکه مانند درندهای است که انسانیت ندارد.
هوش مصنوعی: اگر من آزرده شوم، چه اشکالی دارد؟ ولی تو که این همه برایم اهمیت داری، چرا از یادم میروی؟
هوش مصنوعی: هر کسی که در خانهاش فرشتهای وجود دارد، اگر دلش به شیطانی (دیو) بسپارد، او انسان نیست.
هوش مصنوعی: زنی که از شوهر خوبی مثل من دل بکند، چگونه میتواند شوهر آیندهاش را عاشق خود کند؟
هوش مصنوعی: کسی که مانند تو با وقار و با احترام است، دلش دیگر به کمک فرد دیگری وابسته نمیشود و به راحتی دلش نسبت به دیگران سرد میشود.
هوش مصنوعی: آه، دیگر هیچ دینی باقی نمانده و هیچ وجدان و انسانی وجود ندارد؛ نه مسلمانی و نه انسانی در بین ما نیست.
هوش مصنوعی: زن بیچاره به خاطر این همه دروغها دچار زحمت و رنج شده و به زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: زن به زمین افتاد و بیهوش شد و مرد درشتخویی از دل بر کشید و فریاد زد.
هوش مصنوعی: آب را پاشید و لباس را بلند کرد، سینه را مالید و به شدت دستها را زد.
هوش مصنوعی: وقتی زن به هوش آمد و آهی کشید، خودش را در کنار فردی نادرست و فاسد دید.
هوش مصنوعی: زنی خواسته که با نوشتن نامهای، آتش عشق و احساسات درونش را به نمایش بگذارد و این احساسات را با قلمش بیان کند.
هوش مصنوعی: مرد به او گفت: چه کار میکنی؟ حواست را جمع کن! قسم به خودت را فراموش نکن.
هوش مصنوعی: شکایت و ناله کردن چه فایدهای دارد، جز اینکه باعث رسوایی و بدنامی میشود؟
هوش مصنوعی: این دو نفر به من و تو میخندند، اما وقتی نامهای بیاید، جاخالی میدهند.
هوش مصنوعی: ما درمانی جز صبر و سکوت نداریم و مانند کسی که سرپوشی بر چهرهاش دارد، در حقیقت هیچ چیز نمیبینیم.
هوش مصنوعی: مدتی از این ماجرا گذشت و خانم به خاطر نگرانی و درد دلش ناخوشحال شد.
هوش مصنوعی: او هیچ چیز برای شوهرش ننوشته بود، چون از او همیشه بالای سرش احساس ناراحتی میکرد.
هوش مصنوعی: هرچند او نامههای زیادی نوشت، اما هیچکس از آنها خبر ندارد.
هوش مصنوعی: چون آن نامهها حاوی نام و نشانی بود، به همین خاطر به شخص بیوجدان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: مرد بیدین تلاش میکند تا آرزوها و احساسات را از هم جدا کند و موجب ایجاد فاصله و جدایی بین انسانها شود.
هوش مصنوعی: مرد بیدینی که تعهداتی برای زن دارد، به او چیزی نمیدهد و از مسئولیتهایش شانه خالی میکند.
هوش مصنوعی: او مانند دیگ و چراغ بیروغن شده، اثاث و دارایی خانهاش را به گروگان گذاشته است.
هوش مصنوعی: با سود زیاد و بیانصافی مردم، خانه به هم ریخت و اسباب و اثاثیه در هم و برهم شد.
هوش مصنوعی: مرد بیدین هر روز با چهرهای غمگین و افسرده به سراغ مردم میآید، درست مثل کسی که دلش برای دیگران میسوزد.
هوش مصنوعی: تو با حال و احوال خود به زاری و گریه پرداختی و چندین ریال به زنی قرض دادی.
هوش مصنوعی: وقتی خبری از طرف شوهر نیامد، زن به این نتیجه رسید که حرفهای دوستش راست بوده است.
هوش مصنوعی: با آمدن زمستان، برف آغاز به باریدن کرد و این تغییر فصل باعث شد که زیبایی ماهرو در اندوهی عمیق فرو رود.
هوش مصنوعی: وقتی که از رفتار شوهرش راضی نبود، دلش به فکر طلاق افتاد.
هوش مصنوعی: او به بهانه هزینهها و پوشاک، با جوان در میان صحبتهایی را آغاز کرد.
هوش مصنوعی: آن جوان دو روی کاغذی را درست کرده بود که یکی از طرفها نشاندهنده شروع کار بود.
هوش مصنوعی: وقتی آن زن آن حرف را شنید، گفت که از این رفتار شرمندهام.
هوش مصنوعی: چون به فساد و ناپاکی روی آوردهای، دیگر نمیتوانی به زندگی ادامه دهی و باید از هم جدا شوی.
هوش مصنوعی: زنی که در دلش شجاعت داشت و بیپناه بود، هم خوشحال شد و هم غمگین.
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت و کینه و ناراحتی، دل او از عشق تو خالی شده است.
هوش مصنوعی: پس آن دو به حضور هم رسیدند و به عنوان زن و شوهر با یکدیگر زندگی مشترک آغاز کردند.
هوش مصنوعی: مدتی بعد، فرد بدکردار شنید که شوهر یار او اکنون از راه میرسد.
هوش مصنوعی: او به خانهای میآید که خالی است و در آن هیچ ماهی نیست.
هوش مصنوعی: پس از کمی کنجکاوی و دقت، متوجه میشود داستان همسرش چیست.
هوش مصنوعی: دنبه در آینده اتفاقی بزرگ و مهم را تجربه خواهد کرد و با گرگ مواجه خواهد شد.
هوش مصنوعی: شاید بیدلیلی صبر و تحمل باعث رسوایی و آبروریزی شود.
هوش مصنوعی: باد تندی به ذهن او وزید که لحظهای فکر کرد و راه حلی یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.