خواندم اندر حدیث « کنفوسیوس»
داستانی به طبعها مانوس
روزی آن رهبر نکوکاران
به رهی می گذشت با یاران
دید صیادی اندر آن رسته
مرغکی چند را بههم بسته
مینهد جفت جفت در قفسی
مرغکان میزنند بال بسی
هر دمی مرغکان برآشوبند
خویش را برقفس همی کوبند
پس اندیشه و درنگ زیاد
گفت دانای چین بدان صیاد
کانچه در جمع مرغکان بینم
همه را نورس و جوان بینم
چیست موجب که این گروه اسیر
در میانشان نه کامل است و نه پیر
گفت صیاد کای حکیم همام
پیر مرغان نیوفتند به دام
دام بینند و ز آن حذر گیرند
دانه بینند و طمع برگیرند
و آن جوانان که همره پیران
راهجویان شوند و پرگیران
همه از برکت بزرگتران
تجربت دیدگان و راهبران
برهند از مخاطرات عظیم
وز مضایق برون روند سلیم
لیک آنان که خودسرند و جهول
پند پیران نمی کنند قبول
خودسرانه به هر طرف پویان
همه «آوی الیالجبل» گویان
در جوانی به غم دچار شوند
بستهٔ دام روزگار شوند
به غم و غصه مبتلا گردند
صید سرپنجهٔ بلا گردند
ناگه اندر میان آن تقریر
دید استاد بسته مرغی پیر
رو به صیاد کرد و گفت این چیست
مگر این مرغ پیر و کامل نیست؟!
گفت صیاد کاین ز بخت سیاه
رفته با نورسان ز غفلت راه
پیر سر، جسته از جوانی کام
با جوانان و نوخطان زده گام
چون ره تجربت نهاده ز دست
شده پیرانه سر به غم پابست
من چوآن مرغ پیر، خام شدم
با جوانان به سوی دام شدم
بودم از قاضیان عضو تمیز
داشت دولت مرا بزرگ و عزیز
روزی از روزها ز بخت سیاه
چند دهقان درآمدند ز راه
از ولایت به ری روان گشتند
در بر بنده میهمان گشتند
حاکم روستا ز فرط غرور
ملکشان را گرفته بود به زور
همگی از تعدی سرتیپ
داده بودند محضری ترتیب
لابه کردند نزد من یکسر
تا سجلی کنم در آن محضر
من نادان ز فرط نادانی
غافل از رازهای پنهانی
خالی الذهن و حسبهٔلله
چون که بودم در آن قضیه گواه
بنوشتم گواهی خود را
رقم رو سیاهی خود را
شاد گشتند آن کشاورزان
کانچنین تحفه یافتند ارزان
به گمانشان که این بزرگ سجل
خرشان را برون کشد از گل
لیک غافل کزین گناه گران
خر دیگر فزوده شد به خران
قصه کوته چو دید شخص امیر
در مجلتا گواهی من پیر
گفت کاین پیرمرد احمق کیست؟
او اگر شاهد است قاضی نیست!
قاضی جیرهخوار بیتدبیر
کاو شهادت دهد به ضد امیر
نیستیم از قضاوتش راضی
خر جولا به از چنین قاضی
بنده را از مقام عز و جلال
حبس کردند در جوار مبال
چون نمایم کلاه خود قاضی
نیستم زبن قضیه ناراضی
حق همین است اگرچه باشد تلخ
به شقاوت کشد قضاوت بلخ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر داستانی از کنفوسیوس را روایت میکند که در آن، وی به همراه یارانش در راهی میگذرد و صیادی را میبیند که تعدادی مرغ را در قفس بسته است. کنفوسیوس با دیدن مرغهای جوان و نرسیده، میپرسد چرا مرغهای پیر در دام نیفتادهاند. صیاد پاسخ میدهد که مرغهای پیر با تجربه، از دام حذر میکنند در حالی که جوانها به خاطر طمع، به دام میافتند. سپس، کنفوسیوس نیز داستانی از خود نقل میکند که چگونه به عنوان یک قاضی، به خاطر نادانی و عدم تجربهاش، دچار مشکل شده و موجب مجازات خود شده است. در نهایت، نتیجهگیری میشود که تجربه و حکمت بزرگترها باید مورد توجه قرار گیرد تا از خطرات احتمالی در زندگی دوری شود.
هوش مصنوعی: در داستانهای کنفوسیوس، حکایتی هست که به دلها و طبیعت انسانها نزدیک و آشنا است.
هوش مصنوعی: روزی رهبر نیکوکاران با همراهانش از مسیری عبور میکرد.
هوش مصنوعی: یک صیاد در آن منطقه تعدادی پرنده کوچک را دیده که به هم بسته شدهاند.
هوش مصنوعی: پرندگانی که در قفسی قرار دارند، جفتجفت کنار هم نشستهاند و با شادی بال میزنند.
هوش مصنوعی: هر لحظه پرندگان در قفس به هم میزنند و ناله میکنند.
هوش مصنوعی: بیهوده وقت را هدر ندهید، زیرا شخص خردمند چین به درستی میداند که شکارچی چه میگوید و به چه نکاتی توجه دارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جمع پرندگان میبینم، همه آنها را جوان و تازهنفس مییابم.
هوش مصنوعی: چرا این گروه اسیر، نه در میانشان فردی تمام و کمال وجود دارد و نه کسی مسن و سالخورده؟
هوش مصنوعی: صیاد به حکیم همام میگوید: ای حکیم، مرغها هرگز در دام نیفتادهاند.
هوش مصنوعی: آنها دام را میبینند و از آن دوری میکنند، و دانه را مشاهده میکنند و به آن طمع میکنند.
هوش مصنوعی: جوانانی که با تجربهها و بزرگترها همراه میشوند و از آنها بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: همه چیز به خاطر وجود بزرگترها و تجربههای آنهاست که ما میتوانیم درک کنیم و راههای درست را پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: از خطرات بزرگ و سختیها، افرادی سالم و پیروز بیرون میآیند.
هوش مصنوعی: اما کسانی که خودرأی و نادان هستند، نصایح و تجربیات بزرگترها را نمیپذیرند.
هوش مصنوعی: به طور خودجوش و بدون برنامهریزی، به هر سمتی در حال حرکت هستند و همه با صدای بلند میگویند: «به سوی کوه برو!»
هوش مصنوعی: در جوانی ممکن است انسان به ناراحتی و نگرانی گرفتار شود و به تلههای زندگی بیفتد.
هوش مصنوعی: آنها به اندوه و ناراحتی دچار میشوند و مانند شکار در دام مشکلات گرفتار میشوند.
هوش مصنوعی: ناگهان در حین سخنرانی، استاد دید که مرغی پیر در قفس بسته شده است.
هوش مصنوعی: به صیاد نگاه کرد و پرسید: آیا این پرنده پیر و سالم نیست؟
هوش مصنوعی: صیاد گفت که این پرنده به خاطر بخت بدش از راه نور و روشنی دور شده و در غفلت به دام افتاده است.
هوش مصنوعی: پیرمرد که موهایش سفید شده، از جوانی خود بیرون آمده است و با جوانان و تازهواردان در حال قدم زدن و لذت بردن است.
هوش مصنوعی: وقتی که تجربهام را از دست دادهام، حالا به چیزی تبدیل شدهام که در پیری و دلتنگی گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: من مانند مرغی کهنسال شدم، در حالی که با جوانان و بیتجربهها همراه شدم و در دام گرفتار شدم.
هوش مصنوعی: من از جمله قاضیان بودم که دارای ویژگیهای برجستهای بود و دولت مرا ارجمند و عزیز شمرد.
هوش مصنوعی: روزی از روزهای نامساعد و بدی، چند کشاورز بهطور ناگهانی از راهی وارد شدند.
هوش مصنوعی: از سرزمینهای دور به سمت ری حرکت کردند و در خانهٔ بنده مهمان شدند.
هوش مصنوعی: حاکم روستا به خاطر تکبرش، به زور ملک مردم را تصاحب کرده بود.
هوش مصنوعی: همه به خاطر تجاوزات، برای سرتیپ یک نامه رسمی ترتیب داده بودند.
هوش مصنوعی: عدهای به نزد من آمدند و خواستند که گواهی یا نامهای برایشان بنویسم.
هوش مصنوعی: من به خاطر نادانیام، از رازهای پنهان بیخبرم.
هوش مصنوعی: من در آن ماجرا بدون هیچ تصوری و فقط به خواست خدا بودم که شاهد آن حوادث شدیم.
هوش مصنوعی: من شهادت خود را به ثبت رساندم و آثار ننگین خود را هم مشخص کردم.
هوش مصنوعی: کشاورزان از پیدا کردن این هدیه ارزشمند بسیار خوشحال شدند چون آن را با قیمت مناسب دریافت کردند.
هوش مصنوعی: به نظر آنها، این بزرگ (شخص مهم) میتواند مشکلات و چالشهای زندگیشان را حل کند و از گرفتاریها رهاییشان بخشد.
هوش مصنوعی: اما غافل نباش که به خاطر این گناهان، تعداد خرها بیشتر شده است.
هوش مصنوعی: داستان کوتاه است وقتی که شخصی امیر در مجلسی، شاهدی از من پیر را مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که شخصی نسبت به پیرمردی که به نظر احمق میرسد، سوال میکند و به این موضوع اشاره میکند که اگر او تنها شاهد است، نباید به عنوان قاضی به حساب آید. به عبارت دیگر، تجربه و دانش کافی برای قضاوت ندارد و فقط نظارهگر است.
هوش مصنوعی: قاضی که وابسته به مزد و مواجب است و بیتوجه و نادان است، برای شهادت دادن علیه فرمانروا آماده میشود.
هوش مصنوعی: ما از قضاوت او راضی نیستیم، زیرا خر جولا بهتر از چنین قاضی است.
هوش مصنوعی: زننده، شخصی را که در مرتبهای بلند و با عظمت قرار دارد، به دلیل برخی شرایط، در مکانی محدود و بیاهمیت قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: وقتی کلاهم را برمیدارم، نشان میدهد که قاضی نیستم و از این ماجرا ناراضیام.
هوش مصنوعی: حقیقت همین است، هرچند که تلخ باشد و سرنوشت سختی به دنبال داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.