تیر و مرداد هم به بنده گذشت
مدت حبس من تمام نگشت
آب شد برف قلهٔ توچال
یخ فراوان نماند در یخچال
خنکیهای قوم لیک بجاست
وز دل سردشان عناد نکاست
شد هوا گرم و گرم شد محبس
پخته گشتند مرغها به قفس
دم به دم محبسی به حبس رود
لیک محبس فراختر نشود
حبسگاه موقتی تنگ است
همهجا بین حبسیان جنگ است
در اطاقی که پنج شش گز نیست
شصت و نه محبسی نماید زیست
همه عریان ز شدت تب و تاب
گرد هم درتنیده چون گرداب
پیر هفتاد ساله در ناله
همدمش طفل یازده ساله
آنیکی دزد و آن دگر جاسوس
وآن دگر، پار بوده نوکر روس
آن یکی کرده با زنش دعوا
آن دگر قرض خود نکرده ادا
آن یکی هست مفلس ومفلوک
سند تابعیتش مشکوک
دگری گفته من طلا دارم
در دل خاک گنجها دارم
لیک در پای میز استنطاق
کرده حاشا ز فرط جهل و نفاق
نک دو سال است کاندرین دهلیز
می کند جان و میخورد مهمیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به توصیف زندگی در زندان و شرایط سخت محبوسین میپردازد. شاعر با بیان گذشت زمان و تغییر فصلها، از استمرار حبس خود و دیگران سخن میگوید. او به گرم شدن هوا و تنگی و تضادهای روحی زندانیان اشاره میکند که در فضایی کوچک و پر از تنش و ناآرامی باید زندگی کنند. در این فضا، افراد با مشکلات و دغدغههای مختلف، از سنین متفاوت و با شرایط اجتماعی متفاوت، در کنار هم قرار دارند و هر کدام قصهای دارند. شاعر از درد و رنج آنان و ناتوانیشان در تغییر وضعیت خود صحبت میکند.
هوش مصنوعی: این دو ماه تابستان هم بر من گذشت، اما هنوز مدت حبس من تمام نشده است.
هوش مصنوعی: برف روی قلهٔ توچال آب شده و دیگر یخ زیادی در یخچال باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: خنکیها و آرامش مردم خوب است، اما از دلهای سردشان کینه و دشمنی کاسته نشده است.
هوش مصنوعی: هوا گرم شد و در نتیجه، فضای زندان هم داغ شد و پرندهها در قفس به بلوغ و پختگی رسیدند.
هوش مصنوعی: هر لحظه که در مکانی محدود و گیر افتادهایم، احساس نمیکنیم که آنجا برای ما بزرگتر میشود. حتی اگر مدام در آنجا باشیم، فضای آن تغییر نمیکند.
هوش مصنوعی: زندان موقتی تنگ و کوچک است و در تمامی آن، درگیری و نزاع میان زندانیان وجود دارد.
هوش مصنوعی: در فضایی کوچک و محدود، با وجود اینکه جای زیادی نیست، تعداد زیادی زندانی زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: همه به خاطر شدت تب و آشفتگی، در هم تنیده و در حال چرخش مانند گرداب هستند.
هوش مصنوعی: یک پیرمرد هفتاد ساله در افسردگی و درد خود به کودک یازده سالهاش متوسل شده است.
هوش مصنوعی: یکی دزد است، دیگری جاسوس و آن دیگری هم، بیخیال، خدمتگذار روسهاست.
هوش مصنوعی: یکی با همسرش دعوایش شده و دیگری هم قروضش را پرداخت نکرده است.
هوش مصنوعی: یک نفر در وضعیت بدی قرار دارد و زندگیاش به سختی میگذرد، حتی اسناد هویتیاش هم جای سوال دارد.
هوش مصنوعی: شخصی گفته است که من در دل خاک ثروتهایی دارم که به اندازه طلا ارزشمند هستند.
هوش مصنوعی: در زیر شکنجه و در برابر بازجویی، فرد به شدت از رو آوردن به نادانی و دوگانگی شخصیت خودی دفاع میکند.
هوش مصنوعی: دو سال است که در این مسیر، روح من به سختی درگیر است و با شدت میکوشد تا به هدف برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.