گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰

 

نیکویی کن شها که در عالم

نام شاهان به نیکویی سمر است

یک صحیفه ز نام نیک ترا

بهتر از صد خزانه گهر است

مجیرالدین بیلقانی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

طفل اشکم مدام در نظر است

چه توان کرد‌؟ پارهٔ جگر است

می‌رود یار و مدعی از پی

خوب و زشت زمانه در گذر است

مهستی گنجوی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶

 

هیچ نعمت چو زندگانی نیست

به خوشی نزد هر که جا نور است

منم آن کسی که زندگانی من

بی تو از روز مرگ تلخ تر است

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در فقر و گوشه نشینی و گله از سفر

 

قلم بخت من شکسته سر است

موی در سر ز طالع هنر است

بخت نیک، آرزو رسان دل است

که قلم نقش بند هر صور است

نقش امید چون تواند بست

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح عموی خود کافی الدین شروانی

 

طبع کافی که عسکر هنر است

چون نی عسکری همه شکر است

قطرهٔ کوثر و قمطرهٔ هند

از شکرهای لفظ او اثر است

نه کلکش به نیشکر ماند

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۰

 

زین اشارت که کرد خاقانی

سرفراز است بلکه تاجوَر است

پشت خم راست دل به خدمت تو

همچو نون و القلم همه کمر است

بختم از سرنگونیِ قلمش

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۱ - در ذم بی‌هنران

 

گر نشستی ورای خاقانی

نه ورا عیب و نه تو را هنر است

زحل نحس تیره روی نگر

کز بر مشتری ورا مقر است

خاقانی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۷ - در نصیحت فرزند خویش محمد

 

گرچه طبعم ز سایه بر خطر است

سایبان‌م شمایل هنر است

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را

 

خورش خصم شهد یا شکر است

خورد من یا دل است یا جگر است

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرام‌گور را به مهمانی

 

منظر از فرش چون بهشت آراست

کرد هر زینتی که باید راست

نظامی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷

 

رویت از حسن در جهان سمر است

عقد زلفت نشیمن قمر است

ز‌آن رخ تازه و لب شیرین

همه آفاق پر گل و شکر است

تا دلم ز‌آن گل و شکر بچشید

[...]

ظهیر فاریابی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

هر که را دردل از خرد خبراست

صنعت ذات او همه هنر است

هنری باش و هرچه خواهی باش

نه بزرگی بمادر و پدر است

نافه مشک را به بین بمثل

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶

 

ای وزیری که گوش هوش تو را

از پس پرده ی قضا خبر است

دیده ی فطنت تو می بیند

هرچه ایام را به پرده در است

پرده های رواق کردونت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۳

 

مهتری باش و هرچه خواهی کن

نه بزرگی به مادر و پدر است

نافهٔ مشک را ببین به مَثَل

کاین مثالی بزرگ و معتبر است

کاو زآهو گرفت عزّ و شرف

[...]

اوحدالدین کرمانی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵

 

عیب یاران و دوستان هنر است

سخن دشمنان نه معتبر است

مُهر مِهر از درون ما نرود

ای برادر که نقش بر حجر است

چه توان گفت در لطافت دوست

[...]

سعدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۷
sunny dark_mode