بخش ۱۱ - در بیان آنکه انبیاء و اولیاء یک نفس و یک نورند همه از یک خدای میگویند و بخشایش از او دارند از هستی خود رهیدهاند جز ذکر و تعظیم خلق در ایشان چیزی نمانده است از ماسوی اللّه نیست شدهاند و قایم بحقاند «فانی ز خود و بدوست باقی ----- این طرفه که نیستند و هستند»
همچنین اند اولیای کبار
موج زن جمله چون یم ز خار
همه ارواح اولیای گزین
از یکی نور بوده اند یقین
نامهاشان بصورت ار دگر است
همه را یک فروغ و یک شرراست
قند را گر کسی نهد صد نام
ذوق آن یک بود چو زد در کام
دعوت انبیا برای همه است
همچو چوپان که کدخدای رمه است
مر خواص و عوام را دعوت
میکنند از کرم بدان حضرت
زان نمودند معجزات قریب
تا که اعدا شوند یار و حبیب
کام و ناکام رو نهند بحق
یک ز عشق و یکی ز ترس قلق
هر دلی را کرامت است شعار
دارد از غیر یار نفرت و عار
قابلان را کند بحق دعوت
باشد از غیر قابلش نفرت
همچو خود مست عاشقی جوید
تا بوی راز سینه را گوید
دعوتش با خواص حق باشد
تا بر ایشان ن ث ار سر پاشد
نیستش با عوام هیچ سخن
زانکه هر کس نبرده ره ب ل دن
اولیا را کلیم جویان بود
پی ایشان همیشه پویان بود
هر س حر گه بناله از یزدان
خواستی او لقای آن مردان
عاقبت چون دعاش گشت قبول
حضر را یافت شد امل بحصول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.