گنجور

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۸ - حکایت

 

داشت شاهی بر انس و جان غالب

دختری بلکه اختری ثاقب

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۴ - جواب گفتن پدر پسر را

 

نیست پوشیده پیش اهل ادب

که بود ریش پر به عرف عرب

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۰ - قصه عیینه و ریا

 

معتمر نام مهتری ز عرب

رفت تا روضه نبی یک شب

جامی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

دوشم از غیب میرسید خطاب

که ز درد درون بنوش شراب

گفتم ای جان جمله جانها

خوردن می کجا است رای ثواب

گفت هی هی غلط چرا کردی

[...]

کوهی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

دل چو شستم ز غیر نقش ادب

گفت ما را ز لوح صاد طلب

چون ز اصل و نسب شدم فارغ

گفت لایق شدی بما فارغب

اولم باده داد و سرخوش کرد

[...]

کوهی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۰ - آغاز قصهٔ شاه و درویش

 

زرفه شه‌زاده‌ای به حسن ادب

طرفه‌تر آن که «شاه» داشت لقب

هلالی جغتایی
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
sunny dark_mode