گنجور

 
جامی

گر تو گویی که شیخ دین ز چه رو

لفظ ایشان وظیفه ساخت نه او

گویمت زانکه لفظ او مطلق

هست اشارت سوی هویت حق

پیش چشم شهود دیده وران

محو باشد هویت دگران

در عبارت چو او و هو رانند

غرض از او و هو همو دانند

نیست مشهود جز هویت او

لا هو فی الوجود الاهو

وان هویت که واحد است و احد

برتر از وهم کثرت است و عدد

لیک چون در عدد شود ساری

رو نماید تعددی طاری

به تک و پو چو مرد وحدت جوی

از تعدد نهد به وحدت روی

سر وحدت بر او شود غالب

وصف کثرت ازو شود غایب

چون شود دور کثرتش ز نظر

لفظ ایشان به آن بود در خور