×
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳۱ - در تفسیر این آیه که ولنبلونکم بشیئی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس و الثمرات و بشر الصابرین. و هم در تفسیر این آیه که عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شر لکم و اللّه یعلم و انتم لاتعلمون
پشهای را کند چو عنقایی
قطرهای را بسان دریایی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۲ - در بیان آنکه این عالم ذرهایست از آن عالم. زیرا این محدود است و آن نامحدود. و آن عالمها همه انوار و آثار حقاند و قایم بحقاند و از انوار او زندهاند. چون از این عالم محدود بگذری آن عالم نامحدود را که در جوار حق است ببینی واللّه العالم
قوت آن دان که هر چه بنمائی
طالب خویش را بیفزائی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۴ - مثل آوردن حکایت شاهزاده را در تقریر آنکه فریضه ترین همه چیزها بر آدمی دانست جوهر خود و شناخت خالق است و این معروفست که الحق اظهر من الشمس- اکنون خلق از چیزی که از آفتاب ظاهر تر است و از همه چیزها بدیشان نزدیکتر کورند و غافل و آنچه دور است و مشکل از انواع علوم مو بمو آن را بیاموزند و بدان مشغول میشوند و در تفسیر این آیه که ناکسوا رؤسهم عند ربهم
هر دمم جلوه و تماشائی
هر دمم در بهشت ن و جائی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۷ - در بیان آنکه عالم چون کوهی است. و افعال و اقوال آدمیان چون صداها که بشخص وا میگردد بدی را بدی و نیکی را نیکی که انالانضیع اجرمن احسن عملا
تا ک ی از جهل باد پیمائی
باده پیما که تا بیاسائی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۸ - در بیان آنکه موحدان در هر چه نظر کنند احد را بینند
گشت پنهان ز فرط پیدائی
آنکه پستی وی است و بالائی
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶
ای گل از غنچه کی برون آیی
که شدم ز انتظار سودایی
بلبلان را نمیبرد شب خواب
تا سحرگه نقاب بگشایی
با صبا گفتهای که میآیم
[...]
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در ستایش رب العالمین
واحد بی شریک و همتایی
عقل بخشی و دین و دانایی
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در ستایش رب العالمین
مبدعی عالمی توانایی
که ز یک قطره ساخت دریایی
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در ستایش رب العالمین
وای بر واصفان ز گویایی
گر تو بر ناطقان نبخشایی
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۴ - در سبب نظم این مثنوی و گفتگوی شاعر با شب
ناسپاسی و ناشکیبایی
هردو حاصل ز ناتوانایی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶۰
دوش می گفت پیر ترسایی
یاد دارم ز مرد دانایی
کاندرین دور می پرستان را
نیست خوشتر ز میکده جایی
درد نوشان و کنج دیر مغان
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت
آفرین گفت بر چنان رائی
که بر آراست آن چنان جائی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت
کرد چون ساقیان برعنائی
نقل ریزی و مجلس آرائی