شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۷ - الضلال المبین الفرقة الاولی
زان خدا را چو خود همی خوانند
که ره از خود برون نمیدانند
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۹ - المنشأ
رهروانی که قدر دین دانند
«ربنا لاتزغ» بسی خوانند
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل دوم » بخش ۴ - الضلال المبین
مظهر نور اسم رحمانند
به وکیلی حق جهان بانند
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل دوم » بخش ۵ - فی تحریک الافلاک و تأثیره
همه از ذوق و شوق پویانند
هم ز مستی است گر نمیدانند
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲
دوستانم سگ تو میخوانند
دوستان قدر دوستان دانند
تیزتر باشدم به مهر تو دل
که به تیغ از در توام رانند
با رقیبان تند خوی بگوی
[...]
کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۳۰
ترک دنیای دون بگیر کمال
تا جهانیت مرد دین خوانند
هر که در بند ریش و دستار است
خاص و عامش به هیچ نستانند
چون کلاه ار سریش هست به ترک
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - ترجیع بند دوم
در خرابات عشق مستانند
که دو عالم بهیچ نستانند
گرچه از جمله آخر آمدهاند
سابق از فارسان میدانند
اسب همت بتازیانه شوق
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در لباس مجاز گفته شده است
عاشقان بی تو صبر نتوانند
روی بنما که جان برافشانند
این چه حسن است و این چه زیبایی
که در او کاینات حیرانند
چشم چون گویم آن دو خونخوارند
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۰ - جواب
صورت آن صور که اعیانند
هم بدان سیرت و بدانسانند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴۵ - در بیان سهر و بیخوابی که رکن چهارم ولایت و مقام ابدال است
چون به منزل شتر بخوابانند
آن زمان مدح شبروی خوانند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۰ - در تفسیر قوله تعالی: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
اختر برج شرع و ایمانند
گوهر درج صدق و احسانند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۸ - اشارت به آنکه نکته در آن چه بوده باشد که حضرت شیخ قدس سره از خود به کلمه ایشان تعبیر کرده نه به او که غایب واحد راست
در عبارت چو او و هو رانند
غرض از او و هو همو دانند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۹ - سؤال و جواب
ما و من بر زبان چرا رانند
غرض از ما و من که را دانند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۱ - اشارت به بعضی از اوصاف و اخلاق حضرت خواجه و اصحاب ایشان ابقاهم الله تعالی ما أمکن البقاء و رقاهم ما تیسر الارتقاء
رازدانان که راز دین دانند
اسم اعظم ازان نگین خوانند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۵ - در بیان آنکه شرط صحبت آنست که همه اصحاب در معرض آن باشند که چون در یکدیگر عیبی بینند به قول یا فعل دفع آن بکنند
گر زنی سنگ گوهرش خوانند
بر سر خود چو تاج بنشانند