گنجور

 
جامی

گفت اعیان همه صفات مرا

صورتند و شئون ذات مرا

وان صفات و شئون مذکوره

صور ذات و ذات ذوالصوره

نیست ذوالصوره را تغیر حال

در صور هم نفوذ جعل محال

صورت آن صور که اعیانند

هم بدان سیرت و بدانسانند

اختلافی که در صفات و شئون

بود در مستقر عز بطون

گشت در عین این و آن ساری

غیر آن چون شود دگر طاری

کی دهد دست جعل جاعل را

که موافق کند قوابل را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]