بخش ۱۷۱ - اشارت به بعضی از اوصاف و اخلاق حضرت خواجه و اصحاب ایشان ابقاهم الله تعالی ما أمکن البقاء و رقاهم ما تیسر الارتقاء
زده اصحاب و خواجه حلقه به هم
چون نگین اند و حلقه در خاتم
رازدانان که راز دین دانند
اسم اعظم ازان نگین خوانند
حبذا حلقه ای که فوج ملک
حلقه در گوش آنست ز اوج فلک
همچو حلقه ز خود تهی یکسر
رفته از حقه سپهر بدر
جایشان دور حلقه گردون
لیک ازان حلقه سیرشان بیرون
ملاء بالقلوب عرشیون
فرقت بالجسوم فرشیون
وصفشان چیست غیب حضار
او ملوک کسائهم اطمار
جانشان مرغ آشیانه عرش
جسم شان نقد گنجخانه فرش
غایبان از خود و به حق حاضر
معرض از خلق و سوی حق ناظر
به لباس ملوک ارزنده
لیک خود را نهفته در ژنده
از شریعت شعار ظاهرشان
بر طریقت قرار خاطرشان
سر ایشان ز قیدها مطلق
در حقیقت همیشه مستغرق
فی المثل گر هزار دل مرده
از هواهای نفس افسرده
بگذرند از حریم محفلشان
زنده گردد ز مردگی دلشان
یاد وقتی که وقت من خوش بود
دولتم سویشان عنان کش بود
هر دم آنجا گذار می کردم
آب ازان چشمه سار می خوردم
تشنه لب بودم و پریشان حال
پیش ایشان نهاده آب زلال
گردشان گشتمی و هر روزه
کردمی قطره قطره دریوزه
سوی هر قطره چون شتافتمی
زندگانی تازه یافتمی
وای آن تشنه ای که خشک دهان
دور مانده ز چشمه های روان
وای آن ماهیی که در تف و تاب
باز ماند ز بحرهای خوش آب
وای آن گوسفند تن خسته
پایش از زخم سنگ بشکسته
خسته و پا شکسته در صحرا
مانده از گله و شبان تنها
روز نزدیک شام و هر طرفی
زده گرگان برای شام صفی
وای او صد هزار بار هزار
گر نیاید شبان و آخر کار
در نیابد دل پریشانش
نرهاند ز چنگ ایشانش
ننماید رهش به سوی گله
کندش همچنان به گرگ یله
ما درین دشت گرگ خیز جهان
گوسفندیم و حفظ حق چو شبان
روز عمر آمده به شام اجل
ما نچیده هنوز دام امل
گرگ شیطان و نفس بدکردار
کرده بر جان ما کمین صد بار
بلکه اهل زمانه خرد و بزرگ
گرد ما صف کشیده اند چو گرگ
تا نیفتاده ایم از گله دور
گرگ بر جان ما نیارد زور
ور دمی از گله جدا مانیم
ایمن از زخم او کجا مانیم
گله چه بود جماعت یاران
در ره جذب عشق همکاران
زین جماعت اگر جدا افتی
در نخستین قدم ز پا ا فتی
گر توان دور ازین جماعت زیست
پس یدالله علی الجماعت چیست
مرکب خود سوی جماعت ران
مظهر حفظ حق جماعت دان
حفظ اگر چه ز حق بود در خور
مظهر آن جماعت است اکثر
نادر است آنکه مرد تنها رو
حفظ حق افکند بر او پرتو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.