گنجور

 
جامی

معنی انما یرید الله

آن بود پیش عارف آگاه

که خدا را ز لوث رجس و فساد

هست تطهیر اهل بیت مراد

نیست پوشیده بر اولوالأفهام

که بود رجس بدترین آثام

چون بود رجس زلت و عصیان

نیست تطهیر آن بجز غفران

پس همه اهل بیت مغفورند

وز عقوبات آخرت دورند

از گنه چون بریست ذمتشان

نتوان بهر آن مذمتشان

از معاصی مدارشان معصوم

وز ذمایم مسازشان مذموم

از یکی گر جریمه ای دانی

کش نهفتن به شرع نتوانی

بر وی احکام شرع اجرا کن

زانچه مشروع نی تبرا کن

به طبیعت مکن در آن مدخل

دین خود را بدان مکن مختل

ور شود با یکی ز صحبت نبی

در مقام جفا و بی ادبی

زان حکایت به لطف منعش کن

با وی از حکم شرع گوی سخن

لب به گفتار ناسزا مگشای

ناسزا را به ناسزا مزدای

به تعصب مگوی دشنامش

جز به حسن ادب مبر نامش

چه عجب کز وی آن کلام فضول

در گذارند بهر روح رسول

تو مؤاخذ شوی به آن هذیان

که تو را یافت بر زبان جریان

اهل بیت طهارتند اینها

نور چشم بصارتند اینها

اختر برج شرع و ایمانند

گوهر درج صدق و احسانند

بهره مندند از نبی و نبیه

کالولد گفته اند سر ابیه

همه جزوند زان چراغ سبل

هست در جزو شمه ای از کل

آید آن شمه مایه تأثیر

جزو همچون مس است و آن اکسیر

چون ز اکسیر رو نماید اثر

مس اگر کوهاست گردد زر

گشته ز اکسیر زر ناب این مس

گ چه مس می‌نماید اندر حس

پیش حس مس و پیش عقل زر است

پیش آن سنگ و پیش این گهر است

مکن از حس زر و گهر را رد

که اغالیط حس ندارد حد

گر زر ناب از مس آلاید

قیمت زر ازان نفرساید

رنگ مس نیست بر رخ زر غش

بهر بیگانگان بود روکش

آن بود غش که زرگر قلاب

مس نماید به صورت زر ناب

تا بدان ابلهی فریب خورد

گیرد آن مس قلب و زر شمرد