وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۹۵ - نیز در ترجمۀ شعر تازی
من همان گویم کان لاشه خرک
گفت و می کند بسختی جانی
چه کنم ؟ بار کشم ، راه روم
که مرا نیست جزین درمانی
یا بمیرم من و یا خر بنده
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی
دلم ای دوست تو داری دانی
جان ببر نیز که میبتوانی
به دلی صحبت تو نیست گران
چه حدیثست به جان ارزانی
گویمت بوسه مرا گویی جان
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - در وصف کاخ
ای حریم حرمت یزدانی
وی نهاد لطفت جسمانی
از نکوئی دوم فردوسی
وز بلندی شرف کیوانی
خوشتر از کارگه ار تنگی
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - در مدح قوام الدین ابوالفتوح
ای که از لطف جهان جانی
فرخ آنکس که توأش جانانی
مجلس افروزنگاری تو ازان
چون گل و شمع و قدح خندانی
هیچ دانی بچه ماند رویت
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
بی تو دردی است ز هر درمانی
اینت بی دردی و بی درمانی
زلف پر فتنه فشانی هر دم
فتنه زلف چرا ننشانی
ماه روئی و چو چرخ دم ساز
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
ایکه دل را دل و جان را جانی
وز دل و جان چه نکوتر آنی
از تو دل در بر من عاریتی
بی تو جان در تن من زندانی
دل فدای تو که بس دلجوئی
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در مدح خاقان محمود خان گوید
رفت بر تخت گل زندانی
همچو یوسف ز چه کنعانی
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۳۵ - وله ایضا
ای صفات کرمت روحانی
وی تو در ملک نظام ثانی
هر کجا حضرت تو، آسایش
هر کجا دولت تو، آسانی
همه زرهای جهان را نقشست
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹
ای که از لطف سراسر جانی
جان چه باشد؟ که تو صد چندانی
تو چه چیزی؟ چه بلایی؟ چه کسی؟
فتنهای؟ شنقصهای؟ فتانی؟
حکمت از چیست روان بر همه کس؟
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۷
ز کجا آمدهای میدانی
ز میان حرم سبحانی
یاد کن هیچ به یادت آید
آن مقامات خوش روحانی
پس فراموش شدستت آنها
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۷
خواه نباتی و خواه حیوانی
هر یکی مظهریست ربانی
می و جامی و عاشق و معشوق
موج و بحر و حباب را مانی
دل خود را به دست زلفش ده
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن
نوح در مهلکه طوفانی
پشت ازو یافت به کشتیرانی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷ - چهره شاهد سخن به زیور خطاب آراستن و مهر ختم بر سعادت از خاتم نبوت خواستن
خوی فشان کن ز حیا عثمانی
ریز بر کشت وفا بارانی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۹ - عقد چهارم در استدلال به ظهور آثار وجود آفریدگار سبحانه ما اعز شأنه و ما اجلی برهانه
زان خلش هستی او را دانی
به سر انگشت ز پشتش رانی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۰ - عقد یازدهم در مقام زهد که انقطاع رغبت است از نعم فانی و اقتصار همت بر نعیم جاودانی
چه دهی گوهر جاویدانی
به صدف خاصه که باشد فانی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن
رخش ازین سور چو بیرون رانی
نیست جز ماتم جاویدانی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۹ - عقد چهاردهم در شکر که صرف کردن نعمت منعم است در حق گزاری او و اعتراف به عجز و قصور در سپاسداری او
قدر این نعمت اگر می دانی
خاطر از غصه چه می رنجانی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۳ - حکایت آن حاجی غریب با آن جنی مهیب
تو کیی، مؤمن واحد دانی
یا نه در شرک فرس می رانی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۷ - حکایت یوسف و زلیخا که پرده پوشی زلیخا پرده گشای دیده یوسف آمد تا حق را ناظر خود یافت و از نظر زلیخا روی بتافت
چون زلیخا ز مه کنعانی
ماند در دایره حیرانی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۹ - عقد سی و چهارم در سماع که از خود گذشتن است و آستین بر خلق افشاندن نه گرد خود گشتن و از خدای بازماندن
تو بدین دبدبه انسانی
زان صدا چون دبه خالی مانی