گنجور

 
مولانا

ز کجا آمده‌ای می‌دانی

ز میان حرم سبحانی

یاد کن هیچ به یادت آید

آن مقامات خوش روحانی

پس فراموش شدستت آن‌ها

لاجرم خیره و سرگردانی

جان فروشی به یکی مشتی خاک

این چه بیع است بدین ارزانی

بازده خاک و بدان قیمت خود

نی غلامی ملکی سلطانی

جهت تو ز فلک آمده‌اند

خوبرویان خوش پنهانی