گنجور

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

نفس باد صبا مشک‏‌فشان خواهد شد

عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

یعنی این تیره شب غیبت مهدی روزی

از دم صبح حضورش لمعان خواهد شد

عالم ار پیر شد از جور و ستم باکی نیست

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

اگر آن نائب رحمان ز درم باز آید

عمر بگذشته به پیرانه سرم باز آید

دارم امید خدایا که کنی تأخیری

در اجل تا به سرم تاج سرم باز آید

گر نثار قدم مهدی هادی نکنم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

کو ره آن که نهم سوی شما گامی چند

محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

گمرهان فضلا ترک جماعت کردند

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

سال‏‌ها دل طلب وصل تو از ما می‏‌کرد

به دعا دست برآورده خدایا می‌‏کرد

گر که بودم بر او یافتمی راه سخن

تا کی اسرار نهان جمله هویدا می‏‌کرد

هاتفی گفت اگر قابل آن می‏‌بودی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

پیشتر زانکه خدا خشت و گل آدم زد

نور پیغمبر و آلش ز تجلّی دم زد

کرد تسبیح و ملک از دم او گویا شد

نعره نَحنُ نُسَبِّح زد و بر آدم زد

آدم از پرتو آن نور شناسا شد و گفت

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟

تا همه شیعه نمایان پی کاری گیرند؟

هان مکن دعوی ایمان و تشیع فاسق!

زانکه رسوا شوی آن دم که عیاری گیرند!

مهر پیغمبر و آلش به زبان ناید راست

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

دوست را چاره به جز مرهم رحمت نبود

خیره آن دیده که گریان نبود در غم تو

تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

دولت از مهدی هادی طلب و سایه او

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

بود آیا که در وصل شما بگشایند ؟

گره از کار فروبستهٔ ما بگشایند ؟

اگر از خوفِ ستم‏های اعادی بِـسِتند ؛

دارم امید که از بهر خدا بگشایند

به صفای دل صاحب قدمان در مذهب

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

صاحب الامر مگر باز گذاری بکند

راه بنماید و با عدل قراری بکند

در غمش هر در و لعلی که دلم داشت بریخت

مگر از گریه شادیش نثاری بکند

دوش گفتم بکند وعده وفا، قائم حق

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

مژده ای دل که مسیحانفسی می‌‏آید

که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌‏آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که من

زده‌‏ام فالی و فریادرسی می‌‏آید

کس ندانست که منزلگه آن دوست کجاست

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

بهر مهر تو به فردوس براتم دادند

وز جهنم به ولای تو نجاتم دادند

در شب هجر تو بودم چو خضر در ظلمات

تا که از چشمه شوق آب حیاتم دادند

سرخوش از دوستی آل پیمبر گشتم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

شاه دین گوی فلک در خم چوگان تو باد

ساحت کون و مکان عرصه میدان تو باد

زلف هندوی هنر شیفته پرچم تست

دیده فتح و ظفر عاشق جولان تو باد

ای که انشای عطارد صفت شوکت تست

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

روی بنمای اماما و ره منبر گیر

بگشا منطق و دل از در دل‏ها برگیر

دین اسلام و شریعت که کهن گشت و خراب

یک به یک در دل ما تازه کن و از سر گیر

پر کن از امن و امان عالم آشفته ما

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

به حدیث آی و علوم خودم از یاد ببر

خرمن دانش ما را همه گو باد ببر

تا که از لفظ دُر افشان تو علم آموزیم

گو بیا سیل و کتب خانه ز بنیاد ببر

به ولایت زده‏ام دست شفاعت محکم

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

ای صبا نکهتی از خاک در یار بیار

ببر اندوه دل و مژده دیدار بیار

یعنی از نائب حق مژده وصلی برسان

نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

دارم از غیبت مهدی گله چندان که مپرس

که چنان زو شده‏ام بی‏سرومان که مپرس

کار تقوی و صلاح و ورع و طاعت و علم

آنقدر روی نهاده است به نقصان که مپرس

جاهل و سفله و بی‏دین همه غالب شده‏اند

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

زین جهان پیروی آل نبی ما را بس

در قیامت ثمر حب علی ما را بس

نیست ما را که کم و کیف از ایشان پرسیم

ما و تسلیم که آن نصّ جلی ما را بس

اگر اعمال نکوهیده وگر نانیکوست

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

جان نخواهد که شود ز آتش شوق تو خلاص

ماهی دلشده در بحر خیالت غواص

به هواداری تو شمع صفت از سر سوز

کردم ایثار تن خویش ز روی اخلاص

هم چو پروانه بر شمع جمال تو تمام

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

خیز تا از در طاعات گشادی طلبیم

بر در دوست نشینیم و مرادی طلبیم

بهر راه حرم وصل بیا تا برویم

به گدائی به در تقوی و زادی طلبیم‏

اشک آلوده ما گرچه روانست ولی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

خیز تا چاره این غم به مناجات بریم

حاجت خود به بر قاضی حاجات بریم

مقصد اصلی دل را که لقای مهدی است

همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم

از خدا خدمت او را به تضرع طلبیم

[...]

فیض کاشانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode