پیشتر زانکه خدا خشت و گل آدم زد
نور پیغمبر و آلش ز تجلّی دم زد
کرد تسبیح و ملک از دم او گویا شد
نعره نَحنُ نُسَبِّح زد و بر آدم زد
آدم از پرتو آن نور شناسا شد و گفت
سدّ اسما به ملک طنطنه اعلم زد
دل آدم هوس منزلت ایشان داشت
دست رد آمد و بر سینه نامحرم زد
نور ایشان سبب سجده آدم گردید
دیو پیدا شد و آتش به همه عالم زد
شیعه آل نبی نیست مگر راه روی
که قدم بر سر اسباب دل خرم زد
فیض اگر در ره تقوی قدمش سست آمد
دست اخلاص به دامان شما محکم زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف آفرینش آدم و نور پیامبر و خانوادهاش میپردازد. طبق این روایت، خداوند با خشت و گل آدم را خلق کرد و نور پیامبر از تجلی الهی به وجود آمد. آدم با درک آن نور، به عظمت پیامبر و آل او پی برد و دلش خانهنشینی این بزرگواران را خواستار شد. اما دست رد به سینهاش زده شد. نور ایشان موجب سجدهی آدم شد و در پی آن، دیو ظهور کرد و آتش را در همهجا گسترش داد. نویسنده بر این اعتقاد است که شیعه واقعی کسی است که در پی راهنمایی آل نبی است و اگر در مسیر تقویاش ضعف و سستی داشته باشد، باید دست اخلاصش را به دامان آن بزرگواران محکم بزند.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه خداوند آدم را از خاک و گل بسازد، نور پیامبر و خانوادهاش از تجلی او به وجود آمد.
هوش مصنوعی: او تسبیح و ستایش خدا را آغاز کرد و از صدای او فرشتگان نیز به تسبیح مشغول شدند و گفتند که ما هم تسبیح میگوییم. این صدا به آدم نیز رسید.
هوش مصنوعی: انسان به واسطهی آن نور روشنایی پیدا کرد و به شناخت عمیقتری رسید و گفت که نامها و مفاهیم به وسعت و عظمت ملک و پادشاهی اشاره دارند.
هوش مصنوعی: دل انسان آرزوی نزدیک شدن به جایگاه و مقام آنها را داشت، اما به خاطر بیوفایی دست رد بر سینهی نامحرمان زد.
هوش مصنوعی: نور آنها موجب شد که آدم سجده کند، اما با ظهور دیو، آتش به سراسر جهان شعلهور شد.
هوش مصنوعی: شیعهی آل نبی کسی است که بر تمام موانع و مشکلات غلبه کرده و با دل شاد، در مسیر محبت و تبعیت از اهل بیت قدم میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر تقوی، قدمهایش ناپایدار باشد، دست صداقت و اخلاص محکم به دامن شما میچسبد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواست تا صورت خود را بنماید معشوق
خیمه در معرکه آب و گل آدم زد
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت
عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
[...]
چون صبا شانه درآن طره خم در خم زد
سلک جمعیت شوریده دلان برهم زد
تار هر موی کز آمد شد آن شانه گسست
با رگ جان من آن را گرهی محکم زد
تا ز راهت ننشیند به رخ غیر غبار
[...]
هر که در کوی خرابات ز رندان دم زد
باید اول قدم خود به سر عالم زد
نزد رندان خرابات که صد جان به جویست
نتوان بیش ز انفاس مسیحا دم زد
ناصح ار مرهم پندم به دل ریش نهاد
[...]
شادی عشق تو هنگامه غم برهم زد
شور حسنت نمکی بر جگر آدم زد
شب ز دیدار تو گردید به مهر آبستن
جامه بر سنگ ز سور رخ تو ماتم زد
شهد لب های تو دکان طبیبان در بست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.