گنجور

 
فیض کاشانی

ای صبا نکهتی از خاک در یار بیار

ببر اندوه دل و مژده دیدار بیار

یعنی از نائب حق مژده وصلی برسان

نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام

نغمه‏ای از نفحات نفس یار بیار

گردی از رهگذر سرور ارباب نظر

بهر بی‏تابی این دیده خونبار بیار

حال زار دل این خسته افکار بگو

خبری از بر آن مونس غمخوار بیار

روزگاریست که دل چهره مقصود ندید

لمعه نور از آن مجمع انوار بیار

بهر آرام دل فیض ز خاک در او

بی‏غباری که پدیدار از اغیار بیار