بود آیا که در وصل شما بگشایند ؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایند ؟
اگر از خوفِ ستمهای اعادی بِـسِتند ؛
دارم امید که از بهر خدا بگشایند
به صفای دل صاحب قدمان در مذهب
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
نامه تسلیت اهل ستم بنویسید
تا در عدل و امان بر رخ ما بگشایند
پر شد از جور و ستم روی زمین ای مهدی
وقت آن شد که درِ عدل شما بگشایند
در دل فیض غم هجر تو گردیده گره
این گره را بود آن کز دل ما بگشایند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از امیدش به حل مشکلات و گرههای زندگی از طریق وصل و راهنمایی معصومین صحبت میکند. او به قدرت دعا و صفای دل اشاره میکند و از ظلم و ستم موجود در جامعه گلایه دارد. شاعر به انتظار ظهور مهدی و ایجاد عدل و انصاف اشاره میکند و ابراز میکند که در دل خود غم جدایی از او را حس میکند و امیدوار است که این غم نیز برطرف شود.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که در پیوستگی با شما، مشکلی که برای ما ایجاد شده است، برطرف شود؟
هوش مصنوعی: اگر دشمنان به خاطر ترس از ظلم و ستم، بر رنج و فشار مردم افزودهاند، من امید دارم که به خاطر خداوند، روزی این فشارها کاهش یابد و برکت و آرامش برگردد.
هوش مصنوعی: دلهای پاک و صمیمی اهل ایمان، در دینی که به نظر میرسد محدودیتهایی دارد، میتوانند با دعا و خواستن از خدا، درهای بسته را باز کنند.
هوش مصنوعی: به کسانی که تحت ظلم و ستم قرار گرفتهاند، پیام تسلیتی بنویسید تا در سایهی عدالت و آرامش، آغوش پذیرایی به روی ما بگشایند.
هوش مصنوعی: روی زمین از ظلم و ستم پر شده است، ای مهدی، زمان آن فرارسیده که درهای عدل و انصاف شما را باز کنند.
هوش مصنوعی: در دل من به خاطر جدایی تو اندوهی به وجود آمده که مانند گرهی بسته شده است و تنها کسی میتواند این گره را باز کند که از دل ما آگاه باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بُوَد آیا که درِ میکدهها بگشایند
گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند
اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند
دل قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند
به صفایِ دلِ رندانِ صَبوحی زدگان
[...]
هر سحر سلسله از پای سحر بگشایند
از گشادش گرهی از دل ما بگشایند
درد نایافتنم سوخت ندانم ز کجا
بلبلان را به چمن راه نوا بگشایند
کارم از زلف گره گر تو پیچیده تر است
[...]
چه بهشتی است که آن بند قبا بگشایند
در فردوس به روی دل ما بگشایند
وسعت دایره کون و مکان چندان نیست
که به یکبار دل و دیده ما بگشایند
دولت باقی و این عالم فانی، هیهات
[...]
هرکجا زندهدلان شست دعا بگشایند
باورم نیست که یک تیر خطا بگشایند
چند گویی نگشودند نقاب از رخ دوست؟
آب کش دیده و بگشا مژه، تا بگشایند
عزت اهل وفا، فرض بود بر همه کس
[...]
بود آیا که در وصل شما بگشایند ؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایند ؟
اگر از خوفِ ستمهای اعادی بِـسِتند ؛
دارم امید که از بهر خدا بگشایند
به صفای دل صاحب قدمان در مذهب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.