به حدیث آی و علوم خودم از یاد ببر
خرمن دانش ما را همه گو باد ببر
تا که از لفظ دُر افشان تو علم آموزیم
گو بیا سیل و کتب خانه ز بنیاد ببر
به ولایت زدهام دست شفاعت محکم
همره خود به بهشت آیدم و شاد ببر
روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
گر بمیرم من از این درد به وصلش نرسم
به سر رهگذرش خاک من ای باد ببر
سخت در حیرتی از غیبت مهدی ای فیض
این وساوس ز دل، این دغدغه از یاد ببر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی بِنْمای و وجودِ خودم از یاد بِبَر
خِرمنِ سوختگان را همه گو باد بِبَر
ما چو دادیم دل و دیده به طوفانِ بلا
گو بیا سیلِ غم و خانه ز بنیاد بِبَر
زلفِ چون عَنبَرِ خامَش که ببوید؟ هیهات
[...]
باد دی گو ورق لاله و شمشاد ببر
هر چه در معرض باد آمده گو باد ببر
عدل کسری چه کند با فلک و قدرت جم
شکوهٔ کز تو کسی نشنود از یاد ببر
خسرو آوردی و بستیش در قصر بر او
[...]
به حدیث آی و علوم خودم از یاد ببر
خرمن دانش ما را همه گو باد ببر
تا که از لفظ دُر افشان تو علم آموزیم
گو بیا سیل و کتب خانه ز بنیاد ببر
به ولایت زدهام دست شفاعت محکم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.