گنجور

 
فیض کاشانی

نفس باد صبا مشک‏‌فشان خواهد شد

عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

یعنی این تیره شب غیبت مهدی روزی

از دم صبح حضورش لمعان خواهد شد

عالم ار پیر شد از جور و ستم باکی نیست

از قدوم شه دین امن و امان خواهد شد

مشکلاتی که به دل‏ ها شده عمری است گره

حل آنها همه در لحظه آن خواهد شد

دانش کسبی صد ساله این مدعیان

نزد علمش به مثل برگ خزان خواهد شد

این اباطیل و اکاذیب که شایع شده است

همه را حضرت او محوکنان خواهد شد

طعنه بر حق چه زنی ای که به باطل غرقی

تو به این غرّه مشو نوبت آن خواهد شد

فیض اگر در قدم حضرت او جان بخشد

زین جهان تا به جنان رقص‌‏کنان خواهد شد