گنجور

کسایی » دیوان اشعار » دستش از پرده برون آمد ...

 

دستش از پرده برون آمد چون عاج سپید

گفتی از میغ همی تیغ زند زهره و ماه

پشت دستش به مثل چون شکم قاقم نرم

چون دم قاقم کرده سرانگشت سیاه

کسایی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۳ - فی المدیحه

 

ای بفر و خرد و خوبی خورشید سپاه

او فرزنده ز گردون تو فروزنده ز گاه

او گهی تابان بر چرخ و گهی زیر زمین

تو بوی تابان بر گاه بگاه و بی گاه

زو نگاریده سپهر از تو نگاریده زمین

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۰ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

در چو بگشاد، بدان دخترکان کرد نگاه

دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه

جای جای بچهٔ تابان چون زهره و ماه

بچهٔ سرخ چو خون و بچهٔ زرد چو کاه

منوچهری
 

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

کی نهم روی دگرباره بر آن روی چو ماه

کی زنم دست دگرباره در آن زلف سیاه

بروم روی بر آن روی نهم کامد وقت

بشوم دست بدان زلف زنم کامد گاه

ای پسر چند کنم بی‌لب خندان تو صبر

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح خواجه مردانشاه

 

در همه ملک ندید از همهٔ مردان شاه

آنچه دید از هنر و ذات و خرد مردانشاه

آنکه گر تقویتی باید ابر از سیرش

ز نمی در وی از خاره دمد مهر گیاه

وآنکه گر تربیتی باید بحر از نکتش

[...]

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶ - در مدح فیروزشاه عادل و وصف الحال رفتن به ترمد و ستایش سلطان‌السادة سید ترمد

 

حبذا بخت مساعد که سوی حضرت شاه

مردمی کرد و رهم داد پس از چندین گاه

بعد ما کز سر حسرت همه روز افکندی

سخن رفتن و نارفتن من در افواه

اندر آمد ز در حجرهٔ من صبحدمی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۳ - در جواب مکتوب دوستی

 

هست در دیدهٔ من خوب‌تر از روی سپید

روی حرفی که به نوک قلمت گشته سیاه

عزم من بنده چنانست که تا آخر عمر

دارم از بهر شرف خط شریف تو نگاه

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - چیستان در مدح رکن الدین

 

ای ز جاه تو شده دست حوادث کوتاه

از تو چون مسند تو روز بداندیش سیاه

توئی آنکس که نکردی بهمه عمر قبول

در قضا هیچ زکس جز که شهادت زگواه

تحفه باشد نیکو بوجود تو سؤال

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰۰

 

من که خاقانیم این مایه صفا یافته‌ام

که به دل در حق بدخواه شدم نیکی خواه

چون شوم سوخته از خامی گفتار بدان

به نکوکار پناه آرم و او هست گواه

که نگویم که مکافات بدیشان بد کن

[...]

خاقانی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - تاسف از درگذشت عمادالدین مردانشاه بن فخرالدین عربشاه

 

صدر و گاه فلک و جاه تهی ماند زماه

جگر شب، رخ خورشید براندود زآه

مردم دیده عزت شد و کاری است سپید

هر که چون مردم دیده نکند جامه سیاه

وای، کان غنچه نوبار فرو ریخت زبار

[...]

اثیر اخسیکتی
 

کمال‌الدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - فی المرائی من کلامه و له فی مرثیه الصّدر الشّهید رکن الدّین صاعد قدس الله روحه العزیز

 

مردم شهر همه جمع شده بر درگاه

ختم بنشسته و شد روزبغایت بیگاه

صدر بی رونق و دلها همه اندر وسواس

خواجه را ماناف کزخواب نکردند آگاه

نی که او صبح بگه خیز وواینخواب دراز

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰

 

چشم تر کن به فراق من مسکین ای ماه

که جهان را ز سرشکم بلغ السیل ز ماه

به وداع من بیچاره برنجان قدمی

که فدای قدمت باد دلم بی اکراه

اگر از لطف نهی گام به کاشانه من

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۸

 

خط سیراب تو بر روی تو پیدا شد و شد

محضر حسن و جمال تو بدان سیر گواه

از رخ خوب تو آئینه بماند حیران

در خم زلف تو اندیشه بماند گمراه

غنچه در خال لب لعل تو افکند قبل

[...]

مجد همگر
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۱

 

کیست کآرد به من از دوست پیامی نا گاه

زنده گرداندم از رایحه ی روح الله

گردِ پای و سرِ بی پای و سرم برگردد

تا ببیند سر و کارِ من و احوالِ تباه

سویِ بیت الحَزَنِ سوخته یعقوب آرد

[...]

حکیم نزاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

ایفروغ رخت آتش زده بر خرمن ماه

خوشه چین لب جانپرور تو روح الله

تو سهی سروی اگر سرو سهی بست کمر

تو دو هفته مهی ار ماه بر افراخت کلاه

ترسم آئینه رخسار ترا زنگ رسد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴

 

تا در آمد خط شبرنگ تو پیرامن ماه

کسوت حسن تراشد علم از شعر سیاه

آنچنان کز شکرت سبزه دمیدست و نبات

از لب چشمه حیوان ندمد مهر گیاه

حبذا طالع فرخنده آنکس که فتد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

گفتم ایدوست شدم عاشق آن روی چو ماه

گفت لاحول و لا قوه الا بالله

بار دیگر سخن عشق چه آغاز کنی

بس که افتاد حدیث من و تو در افواه

دلم از عشق تو دیوانه و شیداست از آنک

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٣٩

 

ای نسیمی ز لبت معجزه روح الله

صفت حسن تو گردان چو زبان در افواه

یوسف حسنی و این طرفه که در موکب تو

چون سلیمان بود از لشکر جان خیل و سپاه

بلطافت خط چون خضر وشت کمتر نیست

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

ای روانم بلب لعل تو آورده پناه

دلم از مهر تو آتش زده در خرمن ماه

از سر کوی تو هرگه که کنم عزم رحیل

خون چشمم بدود گرم و بگیرد سر راه

چون قلم قصّه ی سودای تو آرد بزبان

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

روی این چرح سیه روی ستمکاره سیاه

که رخم کرد سیه در غم آن روی چو ماه

خامه در نامه اگر شرح دهد حال دلم

از سر تیغ زبانش بچکد خون سیاه

بجز از شمع کسی بر سر بالینم نیست

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode