مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲ - تفسیر خذ اربعة من الطیر فصرهن الیک
چار وصف تن چو مرغان خلیل
بسمل ایشان دهد جان را سبیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۹ - استعانت آب از حق جل جلاله بعد از تیره شدن
ای بلال خوشنوای خوشصهیل
مئذنه بر رو بزن طبل رحیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۱ - در بیان آنک لطف حق را همه کس داند و قهر حق را همه کس داند و همه از قهر حق گریزانند و به لطف حق در آویزان اما حق تعالی قهرها را در لطف پنهان کرد و لطفها را در قهر پنهان کرد نعل بازگونه و تلبیس و مکر الله بود تا اهل تمیز و ینظر به نور الله از حالیبینان و ظاهربینان جدا شوند کی لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً
من نیم فرعون کایم سوی نیل
سوی آتش میروم من چون خلیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۰ - حکایت محمد خوارزمشاه کی شهر سبزوار کی همه رافضی باشند به جنگ بگرفت اما جان خواستند گفت آنگه امان دهم کی ازین شهر پیش من به هدیه ابوبکر نامی بیارید
هست خوارمشاه یزدان جلیل
دل همی خواهد ازین قوم رذیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۶ - مثال عالم هست نیستنما و عالم نیست هستنما
کف به حس بینی و دریا از دلیل
فکر پنهان آشکارا قال و قیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۵ - پرسیدن آن پادشاه از آن مدعی نبوت کی آنک رسول راستین باشد و ثابت شود با او چه باشد کی کسی را بخشد یا به صحبت و خدمت او چه بخشش یابند غیر نصیحت به زبان کی میگوید
یا مگر فرعونی و کوثر چو نیل
بر تو خون گشتست و ناخوش ای علیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۴ - در ابتدای خلقت جسم آدم علیهالسلام کی جبرئیل علیهالسلام را اشارت کرد کی برو از زمین مشتی خاک برگیر و به روایتی از هر نواحی مشت مشت بر گیر
او بداد کیل پر کردست ذیل
داد رزق تو نمیگنجد به کیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۴ - در ابتدای خلقت جسم آدم علیهالسلام کی جبرئیل علیهالسلام را اشارت کرد کی برو از زمین مشتی خاک برگیر و به روایتی از هر نواحی مشت مشت بر گیر
معدن شرم و حیا بد جبرئیل
بست آن سوگندها بر وی سبیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۳ - فیما یرجی من رحمة الله تعالی معطی النعم قبل استحقاقها و هو الذی ینزل الغیث من بعد ما قنطوا و رب بعد یورث قربا و رب معصیة میمونة و رب سعادة تاتی من حیث یرجی النقم لیعلم ان الله یبدل سیاتهم حسنات
چون بخواند نامهٔ خود آن ثقیل
داند او که سوی زندان شد رحیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۶ - رفتن این شیخ در خانهٔ امیری بهر کدیه روزی چهار بار به زنبیل به اشارت غیب و عتاب کردن امیر او را بدان وقاحت و عذر گفتن او امیر را
واجبست و جایزست و مستحیل
این وسط را گیر در حزم ای دخیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۴ - حکایت آن زن کی گفت شوهر را کی گوشت را گربه خورد شوهر گربه را به ترازو بر کشید گربه نیم من برآمد گفت ای زن گوشت نیم من بود و افزون اگر این گوشتست گربه کو و اگر این گربه است گوشت کو
بهر مهمان گوشت آورد آن معیل
سوی خانه با دو صد جهد طویل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۹ - قصد انداختن مصطفی علیهالسلام خود را از کوه حری از وحشت دیر نمودن جبرئیل علیهالسلام خود را به وی و پیدا شدن جبرئیل به وی کی مینداز کی ترا دولتها در پیش است
باز خود پیدا شدی آن جبرئیل
که مکن این ای تو شاه بیبدیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۷ - تفسیر گفتن ساحران فرعون را در وقت سیاست با او کی لا ضیر انا الی ربنا منقلبون
سر بر آر و ملک بین زنده و جلیل
ای شده غره به مصر و رود نیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۸ - مجرم دانستن ایاز خود را درین شفاعتگری و عذر این جرم خواستن و در آن عذرگویی خود را مجرم دانستن و این شکستگی از شناخت و عظمت شاه خیزد کی أَنا أَعْلَمُکُمْ بِاللَّهِ وَ أَخْشیکُمْ لِللَّهِ وَ قالَ اللهُ تَعالی إِنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ العُلَماءُ
عفو خلقان همچو جو و همچو سیل
هم بدان دریای خود تازند خیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۶ - داستان آن شخص کی بر در سرایی نیمشب سحوری میزد همسایه او را گفت کی آخر نیمشبست سحر نیست و دیگر آنک درین سرا کسی نیست بهر کی میزنی و جواب گفتن مطرب او را
پیش تو خونست آب رود نیل
نزد من خون نیست آبست ای نبیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر
چونک آید خیزخیزان رحیل
گم شود زان پس فنون قال و قیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۳ - واگشتن مرید از وثاق شیخ و پرسیدن از مردم و نشان دادن ایشان کی شیخ به فلان بیشه رفته است
که چه نسبت دیو را با جبرئیل
که بود با او به صحبت هم مقیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۷ - رجوع کردن به قصهٔ قبه و گنج
آرد سازد ریگ را بهر خلیل
کوه با داود گردد هم رسیل
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۲ - مثل
در هوا بر داشت آن بند قصیل
اشتر بختی سبک بیقال و قیل