عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت یوسف و ده برادرش که در قحطی به چاره جویی پیش او آمدند و گفتگوی آنها
دیگری پرسید ازو کای پیشوا
هست گستاخی در آن حضرت روا
عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت مفلسی که عاشق ایاز شد و گفتگوی او با محمود
گر نمیگویی دروغ ای بینوا
مفلسی خویش را داری گوا
عطار » مصیبت نامه » بخش یازدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
آن یکی بشنود گفت ای بینوا
کی بود این در مسلمانی روا
عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
زان ندارم لقمهٔ خود را روا
کرده ام دایم برین حق را گوا
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
نه مرا شد از تو یک حاجت روا
نه ز تو درد مرا آمد دوا
عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
زآنکه نبود این عمل هرگز روا
پیرزن در حال گفت ای بینوا
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
چون توئی خواهندهٔ این بینوا
واو ز تو بگریزد این نبود روا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او
هرچه کردند از علاج و از دوا
گشت رنج افزون و حاجت ناروا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۸ - مراعات کردن زن شوهر را و استغفار کردن از گفتهٔ خویش
تو مرا در دردها بودی دوا
من نمیخواهم که باشی بینوا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۴ - در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان
در مقامی زهر و در جایی دوا
در مقامی کفر و در جایی روا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۱ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم مر زید را کی این سر را فاشتر ازین مگو و متابعت نگهدار
تخت دل معمور شد پاک از هوا
بین که الرحمن علی العرش استوی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۶ - جواب گفتن امیر المؤمنین کی سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن حالت
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷۲ - گفتن امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه با قرین خود کی چون خدو انداختی در روی من نفس من جنبید و اخلاص عمل نماند مانع کشتن تو آن شد
نیم بهر حق شد و نیمی هوا
شرکت اندر کار حق نبود روا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص
هر که باشد شاه دردش را دوا
گر چو نی نالد نباشد بی نوا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۹ - رنجانیدن امیری خفتهای را کی مار در دهانش رفته بود
شکر حق گوید ترا ای پیشوا
آن لب و چانه ندارم و آن نوا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۶ - بیان آنک نفس آدمی بجای آن خونیست کی مدعی گاو گشته بود و آن گاو کشنده عقلست و داود حقست یا شیخ کی نایب حق است کی بقوت و یاری او تواند ظالم را کشتن و توانگر شدن به روزی بیکسب و بیحساب
خواجهزادهٔ عقل مانده بینوا
نفس خونی خواجه گشت و پیشوا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۱ - قصه عشق صوفی بر سفرهٔ تهی
بانگ میزد نک نوای بینوا
قحطها و دردها را نک دوا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۳ - عشق جالینوس برین حیات دنیا بود کی هنر او همینجا بکار میآید هنری نورزیده است کی در آن بازار بکار آید آنجا خود را به عوام یکسان میبیند
گوشه گوشه میجهد سوی دوا
مرگ چون قاضیست و رنجوری گوا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۸ - مثل زدن در رمیدن کرهٔ اسپ از آب خوردن به سبب شخولیدن سایسان
مر سفیهان را رباید هر هوا
زانک نبودشان گرانی قوی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۷ - اعتراض کردن معترضی بر رسول علیهالسلام بر امیر کردن آن هذیلی
هم تو گفتستی و گفت تو گوا
پیر باید پیر باید پیشوا