آن یکی دیوانه میشد غرق شور
دفن میکردند مردی را بگور
دید کرباسی کفن از دور جای
گفت من عریانم از سر تا بپای
درکشم از مرده کرباس کفن
تا کنم خود را از آنجا پیرهن
آن یکی بشنود گفت ای بینوا
کی بود این در مسلمانی روا
مرد مجنون گفت آخر ای عجب
چون کفن بینم شما را روز وشب
کز ضلالت میکنید از مرده باز
بر من از بهر چه شد این در فراز
خاک عالم جمع کن چون خاک بیز
بر سر دنیای مردم خوار ریز
گر سر اسرار دین داری بگوی
ترک این دنیای مرداری بگوی
زانکه گر یک لقمه نان بخشد ترا
صد بلا مابعد آن بخشد ترا
هر زمانی چون زیانی میدهد
بو که سودت یک زمانی میدهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.