پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹
تا ببازار جهان سوداگریم
گاه سود و گه زیان می آوریم
گر نکو بازارگانیم از چه روی
هرگز این سود و زیانرا نشمریم
جان زبون گشته است و در بند تنیم
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶
تو بلند آوازه بودی، ای روان
با تن دون یار گشتی دون شدی
صحبت تن تا توانست از تو کاست
تو چنان پنداشتی کافزون شدی
بسکه دیگرگونه گشت آئین تن
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۳ - پایمال آز
دید موری در رهی پیلی سترگ
گفت باید بود چون پیلان بزرگ
من چنین خرد و نزارم زان سبب
که نه روز آسایشی دارم، نه شب
بار بردم، کار کردم هر نفس
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۰ - توشهٔ پژمردگی
لالهای با نرگس پژمرده گفت
بین که ما رخساره چون افروختیم
گفت ما نیز آن متاع بی بدل
شب خریدیم و سحر بفروختیم
آسمان، روزی بیاموزد ترا
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۲ - تیر و کمان
گفت تیری با کمان، روز نبرد
کاین ستمکاری تو کردی، کس نکرد
تیرها بودت قرین، ای بوالهوس
در فکندی جمله را در یک نفس
ما ز بیداد تو سرگردان شدیم
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۴ - تیمارخوار
گفت ماهیخوار با ماهی ز دور
که چه میخواهی ازین دریای شور
خردی و ضعف تو از رنج شناست
این نه راه زندگی، راه فناست
اندرین آب گل آلود، ای عجب
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۶ - جان و تن
کودکی در بر، قبائی سرخ داشت
روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت
همچو جان نیکو نگه میداشتش
بهتر از لوزینه میپنداشتش
هم ضیاع و هم عقارش میشمرد
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - جولای خدا
کاهلی در گوشهای افتاد سست
خسته و رنجور، اما تندرست
عنکبوتی دید بر در، گرم کار
گوشه گیر از سرد و گرم روزگار
دوک همت را به کار انداخته
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۳ - خوان کرم
بر سر راهی، گدائی تیرهروز
نالهها میکرد با صد آه و سوز
کای خدا، بی خانه و بی روزیم
ز آتش ادبار، خوش میسوزیم
شد پریشانی چو باد و من چو کاه
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - دزد و قاضی
برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس
گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود
دزد گفت از مردم آزاری چه سود
گفت، بدکردار را بد کیفر است
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۹ - دکان ریا
اینچنین خواندم که روزی روبهی
پایبند تلّه گشت اندر رهی
حیلهٔ روباهیش از یاد رفت
خانهٔ تزویر را بنیاد رفت
گر چه ز آئین سپهر آگاه بود
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - دو محضر
قاضی کشمر ز محضر، شامگاه
رفت سوی خانه با حالی تباه
هر کجا در دید، بر دیوار زد
بانگ بر دربان و خدمتکار زد
کودکان را راند با سیلی و مشت
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۹ - رفوی وقت
گفت سوزن با رفوگر وقت شام
شب شد و آخر نشد کارت تمام
روز و شب، بیهوده سوزن میزنی
هر دمی، صد زخم بر من میزنی
من ز خون، رنگین شدم در مشت تو
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۲ - روح آزاد
تو چو زری، ای روان تابناک
چند باشی بستهٔ زندان خاک
بحر مواج ازل را گوهری
گوهر تحقیق را سوداگری
واگذار این لاشهٔ ناچیز را
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۲ - سفر اشک
اشک طرف دیده را گردید و رفت
اوفتاد آهسته و غلتید و رفت
بر سپهر تیرهٔ هستی دمی
چون ستاره روشنی بخشید و رفت
گر چه دریای وجودش جای بود
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۹ - شکسته
با بنفشه، لاله گفت ای بیخبر
طرف گلشن را منظم کردهاند
از برای جلوه، گلهای چمن
رنگ را با بوی توام کردهاند
اندرین بزم طرب، گوئی ترا
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۶ - طوطی و شکر
تاجری در کشور هندوستان
طوطئی زیبا خرید از دوستان
خواجه شد در دام مهرش پای بند
دل ز کسب و کار خود، یکباره کند
در کنار او نشستی صبح و شام
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۷ - عشق حق
عاقلی، دیوانهای را داد پند
کز چه بر خود میپسندی این گزند
میزنند اوباش کویت سنگها
میدوانندت ز پی فرسنگها
کودکان، پیراهنت را میدرند
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - گره گشای
پیرمردی، مفلس و برگشته بخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
هم پسر، هم دخترش بیمار بود
هم بلای فقر و هم تیمار بود
این، دوا میخواستی، آن یک پزشک
[...]

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۴ - گریهٔ بی سود
باغبانی، قطرهای بر برگ گل
دید و گفت این چهره جای اشک نیست
گفت، من خندیدهام تا زادهام
دوش، بر خندیدنم بلبل گریست
من، همی خندم برسم روزگار
[...]
