تو بلند آوازه بودی، ای روان
با تن دون یار گشتی دون شدی
صحبت تن تا توانست از تو کاست
تو چنان پنداشتی کافزون شدی
بسکه دیگرگونه گشت آئین تن
دیدی آن تغییر و دیگرگون شدی
جای افسون کردن مار هوی
زین فسونسازی تو خود افسون شدی
اندرون دل چو روشن شد ز تو
شمع خود بگرفتی و بیرون شدی
آخر کارت بدزدید آسمان
این کلاغ دزد را صابون شدی
با همه کار آگهی و زیر کی
اندرین سوداگری مغبون شدی
درس آز آموختی و ره زدی
وام تن پذرفتی و مدیون شدی
نور بودی، نار پندارت بکشت
پیش از این چون بودی، اکنون چون شدی
گنج امکانی و دل گنجور تست
در تن ویرانه زان مدفون شدی
ملک آزادی چه نقصانت رساند
کامدی در حصن تن مسجون شدی
هر چه بود آئینه روی تو بود
نقش خود را دیدی و مفتون شدی
زورقی بودی بدریای وجود
که ز طوفان قضا وارون شدی
ای دل خرد، از درشتیهای دهر
بسکه خون خوردی، در آخر خون شدی
زندگی خواب و خیالی بیش نیست
بی سبب از اندهش محزون شدی
کنده شد بنیادها ز امواج تو
جویباری بودی و جیحون شدی
بی خریدار است اشک، ای کان چشم
خیره زین گوهر چرا مشحون شدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تحولات روح و جان انسان اشاره دارد. شاعر از بلندی و عظمت روح انسان صحبت میکند که به واسطه تعلقات و وابستگیهای دنیوی و جسمانی، به پستترین درجات تنزل یافته است. او به تأثیرات منفی دنیا، مانند فریب و وسوسههای آن، اشاره کرده و از دردهای روحی و ناامیدیهای ناشی از زندگی میگوید. در نهایت، زبان شاعر به این نکته میرسد که زندگی بخشی از خواب و خیال است و انسان، با وجود تمام آلام و مشکلاتی که تحمل کرده، به نوعی در دام این دنیا گرفتار آمده و روحش مجروح شده است. در آخر، شاعر به بیارزشی اشک و دردهای قلب اشاره دارد که به خاطر غفلت و نادانی ناشی از وابستگی به جهان مادی، محزون شدهاند.
هوش مصنوعی: تو به جایگاه و شهرتی بزرگ دست یافته بودی، اما با انتخاب نادرست، ارزش و مقام خود را پایین آوردی و دچار سقوط شدی.
هوش مصنوعی: تا وقتی که تنها در مورد جسم و ظواهر صحبت میکنی، میپنداری که تو از آنچه هستی بیشتر به دست آوردهای، در حالی که این تنها یک برداشت سطحی است.
هوش مصنوعی: به خاطر تغییرات فراوانی که در طرز زندگی و ویژگیهای جسمی پیش آمده، متوجه شو که این تحولات چه تأثیری بر تو داشته است.
هوش مصنوعی: به جای اینکه تو ماری را سحر کنی، خودت تحت تأثیر جادو و سحر قرار گرفتهای.
هوش مصنوعی: وقتی دل من به روشنی تو روشن شد، دیگر نیازی به شمع خود نداشتم و از آن بیرون رفتم.
هوش مصنوعی: در نهایت، کار تو را آسمان دزدیده و این کلاغ دزد به دردسر افتاده است.
هوش مصنوعی: با اینکه در همه جوانب کار آگاه بودی، در این معامله به طرز عجیبی متضرر شدی.
هوش مصنوعی: تو درس آز را آموختی، از آن فاصله گرفتی و با پذیرش وام، به کسی بدهکار شدی.
هوش مصنوعی: تو مانند نوری بودی که افکار بد تورا نابود کرد. پیش از این چطور بودی و اکنون چه تغییری کردهای؟
هوش مصنوعی: تو گنجینهای از امکانات و دلنوازی هستی که در این جسم ویران یعنی در این بدن پنهان شدهای.
هوش مصنوعی: ملک آزادی نتوانست به تو آسیبی بزند، تو خود در قلعهٔ جسم گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: هر آنچه در آینه بود، تصویر چهره تو بود. تو فقط تصویر خود را دیدی و به آن دل باختی.
هوش مصنوعی: تو مانند یک قایق بودی در دریاى هستى که به دلیل طوفان مقدر، به سمت مخالف حرکت کردی.
هوش مصنوعی: ای دل کوچک، از سختیها و تلخیهای زندگی چقدر رنج کشیدهای که در نهایت به درد و خونریزی تبدیل شدهای.
هوش مصنوعی: زندگی بیشتر شبیه به یک خواب و خیال است و به همین خاطر از اندوهش ناراحت شدی.
هوش مصنوعی: بنیادها و اساسها به خاطر وجود تو از هم فرو ریختند؛ تو در ابتدا مانند جویباری کوچک بودی و اکنون تبدیل به جیحون (رودی بزرگ) شدهای.
هوش مصنوعی: اشکهایت بیفایده و بدون خریدار هستند، ای چشمی که با تماشای این گوهر گرانبها پر شدهای، چرا اینگونه شگفتزدهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کای جهان نادیدهٔ من چون شدی
هیچ نادیده جهان بیرون شدی
گفت شیر از روشنی افزون شدی
زهرهاش بدریدی و دل خون شدی
گر نه مانع سختی گردون شدی
از خط دور افق بیرون شدی
ور یکی را حال دیگرگون شدی
اختلاف اندر مزاج افزون شدی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.